رویدادها

...

  • امروز : سه شنبه - ۱۱ اردیبهشت - ۱۴۰۳
  • برابر با : Tuesday - 30 April - 2024

::: آخرین مطالب

پژوهشکده مطالعات وقف و نیکوکاری (خیرماندگار) کشف «خود» و زیستن با «دیگری» جایگاه نهادهای خیریه در ارتقای کارکرد تأمین مالی خرد به‌ منظور فقر زدایی | دکتر محمد سلیمانی خیریه‌ها در جهت خانه‌دار کردن نیازمندان گام بردارند. نوآوری اجتماعی در جوامع محلی با تأکید بر تجربیات جهانی در حوزه پیشرفت راه‌هایی برای توسعه امر خیر در نسبت با پیشرفت کشور برون‌سپاری تحول اجتماعی | سوزان کاتس واتکینز. آن سوییدلر و توماس هانان (ترجمه: احمد سعیدی) درس‌هایی از Santé Diabète در مالی | استفان بسانکن و همکاران (ترجمه: فاطمه عبدالعظیم بیگ) سازمان‌های غیردولتی و مسئله بیکاری | علیرضا اسکندری‌نژاد سازمان‌های غیردولتی و نقش آنها در توسعه پایدار جامعه | زین‌العابدین نور حسنی و همکاران (ترجمه: فاطمه عبدالعظیم بیگ) فرهنگ نیکوکاری نا امنی روانی جامعه را از بین می‌برد رشد خیریه‌ها در نقشه پیشرفت کشور | محسن الیگودرز کوشش‌ها و کشمکش‎‌ها در نسبت نیکوکاری با پیشرفت ایران | نعمت‎الله موسی‎پور کارکردهای نیکوکاری در پیشرفت کشور | سید حسین سیدی شماره ۹ (بهار ۱۴۰۲) شماره ۸ (پاییز و زمستان ۱۴۰۱) اطعام پایدار بر پایه کرامت انسانی نقش آستان‌های مقدس در اشاعه فرهنگ اطعام و نیکوکاری | محمدرضا مداحی استعاره اجتماعی از یک دستور الهی | مریم محمدی مردم فقیر بازیچه نیستند | حسین شیخ

9
گفتگوی رضا علیقلیان با مجتبی حیدری:

هیچ برنامه مدونی برای خروج از محرومیت‌ها وجود ندارد

  • کد خبر : 1308
  • 01 خرداد 1401 - 3:01
هیچ برنامه مدونی برای خروج از محرومیت‌ها وجود ندارد
محروم بودن آنجا ابزاری است برای این دریافتی‌های بی‌پایان، لذا باید بگویم عملکرد برخی در مناطق محروم و برای آن‌ها به جای محرومیت زدایی، محرومیت‌زایی است؛ در حالیکه در همان مناطق انبوهی از استعداد و ظرفیت‌های طبیعی و خدادای است که کافیست با تغییر نگاه و جهت دادن صحیح به کمک‌ها، تبدیل به قطب‌های کشاورزی گردشگری و اقتصادی شوند و محرومیت‌های آنان نیز برای همیشه پایان یابد.

بدون آسانسور پله‌های ساختمانی را بالا رفتم تا در طبقه سوم، به دفتر مستندسازی برسم که سالهاست یه عنوان عکاس و فیلم بردار به نقاط محروم کشور می‌رود تا با ثبت مشکلات عدیده مردم دور افتاده، به دنبال راه حلی برای حل مشکلاتشان باشد. دل پری از فشارهای اقتصادی و از آن مهم‌تر بی‌درایتی برخی مسؤولین مربوطه در رفع محرومیت‌های مناطق محروم داشت، اما همچنان امیدوارانه می‌خواست به راهش ادامه دهد. به تنهایی باعث گشایشهای بزرگی برای چند روستا و منطقه محروم شده بود و هر چه بیشتر از کارهایی که کرده می‌گفت، من به عنوان آرزومند ایرانی توسعه یافته، بیشتر احساس خجالت می‌کردم. خیلی اهل پشت میز نشینی نبود، جملاتش را صریح و بدون تعارف بیان می‌کرد. گفت و گویمان با «مجتبی حیدری» ۴۰ساله در دفتری که با نگاهی سنتی باید بدون کفش وارد آن می‌شدید و به زیبایی مزین به پرچم عزادارای سالارشهیدان بود، مدتی طول کشید. ماحصل آن پیش روی شما خوانندن ارجمند است.

 

  • در ابتدا کمی خودتان را معرفی و از گذشته و سابقه حرفه‌ایی‌تان بفرمایید.

مجتبی حیدری هستم، ۴۰ ساله که به دلیل علاقه وافر به عکاسی و گرافیک از سال ۸۵ وارد حرفه عکاسی شدم. مدتی در روابط عمومی سازمان صدا و سیما مشغول فعالیت بودم و برای شبکه آموزش عکاسی می‌کردم. سپس وارد مطبوعات شدم و همزمان طراحی جلد و پوستر انجام می‌دادم. در عین حال عکاسی می‌کردم. بعد از آن چون عکاسی برایم خیلی اهمیت داشت، وارد عکاسی خبری شدم و در خبرگزاری‌ها تا سال ۹۳ مشغول فعالیت در همین زمینه بودم. نمایشگاهی هم در خارج از کشور برگزار کردم اما بعد از آن احساس کردم که در کل اشباع شدم و به آخر این مسیر رسیدم.

 

  • چطور شد وارد عکاسی مستند شدید؟

پس از عکاسی خبری، عکاسی مستند را به صورت آزاد شروع کردم. در ابتدا انفرادی فعالیت می‌کردم و به دلیل توجه به موضوعات اجتماعی و دغدغه‌های مردم و حضور در مناطق روستایی، بعضا به برنامه‌های صدا و سیما هم دعوت می‌شدم و دیده شدم.

سپس دوستانی بودند که به بنده پیام می‌دادند و علاقمند به فعالیت بودند، در نتیجه گروهی را به نام «گروه عکاسان جهادی و خیرین» را تشکیل دادیم. دوره‌های آموزشی برگزار می‌کردم و برخی رویدادها را تعریف می‌کردیم و برایمان موضوعیت داشت و پیگیرش می‌شدیم. محرومیت‌های آموزشی، بهداشتی و یا… برایمان مهم بود.

 

  • پس دیگر گروهی تشکیل دادید؟

بله همین طور است اما مشکلات جدیدی برای‌مان شکل گرفت.

 

  • چطور؟

به تدریج احساس کردیم که به دلیل نام جهادی که انتخاب کرده بودیم با نگاه خاصی با ما برخورد می‌شود که گویا متعلق به سازمانی خاص هستیم و به لحاظ مالی حمایت‌های خوبی از ما می‌شود. در حالیکه اصلاً اینگونه نبود. تازه کلی از جیب خودمان هزینه هم می‌کردیم. استنباط ما از خیر بودنمان، همین وقت و انرژی بود که برای انعکاس مشکلات مردم از لنز دوربین‌هایمان می‌گذاشتیم و بعضاً برای حل مشکلات مردم کارهای مالی هم می‌کردیم و پول می‌گذاشتیم اما از ما انتظارات مالی خاصی هم داشتند که در توان‌مان نبود. به دلیل انبوه مشکلات مردم و نیاز به تنوع گروه‌های کمک‌رسان تخصصی، حتی ۱۲ تا کارگروه ذیل گروهمان تشکیل دادیم. مثل گروه پزشکی، روانشناسی، کار آفرینی، بازی با کودکان و… اما به این نتیجه رسیدیم که باید ناممان را تغییر دهیم. هرچند در باطن همچنان خودمان را عکاسان جهادی می‌دانستیم. اما تغییر نام لازم بود تا از آن سطح انتظارات بی‌مورد دور شویم. ضمن آنکه کارگروه‌های زیر مجموعه‌مان را تشویق به استقلال کردیم تا اینگونه بتوانیم تخصصی‌تر به استخراج مشکلات مردم بپردازیم.

 

  • از طرفی حتماً با مشکل جدیدی هم مواجه شدید و آن اینکه متأسفانه برخی از این گروه‌های جهادی تبدیل به پیمانکار و مقاطعه کار شدند و دیگر آن روح گروه‌های جهادی را در خود ندارند؟

بله دقیقا همین‌طور است. ببینید بچه‌هایی که وارد گروه‌های جهادی مثلاً از فلان دانشگاه می‌شوند قلب پاکی دارند، که واقعاً قصدشان خدمت است، اما متأسفانه برخی متولیان آن‌ها که بارها دانشجویان را به مناطق محروم برده‌اند دچار مشکل شده‌اند. به نظر من محروم‌ترین نقطه ایران مغز برخی از متولیانی است گروه‌های جهادی دانشجویی را به مناطق محروم می‌برند. شاید صد گروه جهادی لازم است تا مغز اینها را اصلاح کند. ببینید این افراد که عرض کردم، نگاه هیجانی و غیرکارشناسی به محرومیت‌ها دارند. اتفاقاً آن‌ها باعث می‌شوند محرومیت تولید شود در حالیکه سال‌هاست برای رفع محرومیت در مناطق محروم ورود کرده‌اند اما هیچ برنامه مدونی برای پایان مشکلات در هر بخش و خروج از آن ندارند.

 

  • لطفاً بیشتر توضیح دهید؟

ببینید از ابتدای انقلاب جهاد سازندگی بوجود آمد و در سال ۱۳۷۲ با فرمان حضرت آقا، بسیج سازندگی شکل گرفت که حدود ۲۹ سال می‌شود. اما وقتی از فلان مسئول مربوطه پرسیده می‌شود در مناطق محروم چه کرده‌اید؟ پاسخ می‌دهد کارهای خوب! این یعنی چه؟ یعنی شما مسئولی که این همه گروه را به مناطق محروم کشور برده‌ای هنوز یک لیست از کارهایی که انجام داده‌ای و از جزییات آن‌ها اطلاعی نداری. لذا خیلی شعاری و کلی می‌گوید فقط کارهای خوب!

از طرفی متأسفانه به مناطق محروم که می‌رویم مشاهده می‌کنیم که مثلاً فلان مسئول آن منطقه در خوش آمدگویی به ما با لحنی تأسف بار می‌گوید به محروم‌ترین منطقه کشور خوش آمدید که گویی ما به «لاس وگاس» قدم گذاشتیم و او همین را مستمسک قرار داده که فقط کمکی را جذب کند، بدون آنکه برنامه‌ای برای پایان دادن به این محرومیت‌ها داشته باشد. همین نشانه آن است که محروم بودن آن منطقه بهانه‌ای است برای جذب صرفاً منابع مالی، آن هم بدون برنامه‌ای برای پایان دادن به محرومیت‌های آن منطقه محروم.

گویی محروم بودن آنجا ابزاری است برای این دریافتی‌های بی‌پایان، لذا باید بگویم عملکرد برخی در مناطق محروم و برای آن‌ها به جای محرومیت زدایی، محرومیت‌زایی است؛ در حالیکه در همان مناطق انبوهی از استعداد و ظرفیت‌های طبیعی و خدادای است که کافیست با تغییر نگاه و جهت دادن صحیح به کمک‌ها، تبدیل به قطب‌های کشاورزی گردشگری و اقتصادی شوند و محرومیت‌های آنان نیز برای همیشه پایان یابد. لذا تأکید می‌کنم، دانشجوی جهادی برای انجام کاری مفید و رفع مشکلی از مناطق محروم به آنجا می‌رود، اما عملاً بی‌برنامه‌گی وجود دارد، نوعی خاک‌بازی انجام می‌شود و هیچ برنامه‌ای برای پایان دادن به محرومیت‌ها به چشم نمی‌آید.

 

  • در توجه به مناطق محروم و تعریف پروژه‌ها و سوژه‌ها از چه مکانیسم شناسایی استفاده می‌کنید؟

باید عرض کنم برخی اساتید دانشگاهی با ما در تعامل و همکاری هستند. با کمک این افراد برای یافتن سوژه‌ای تا یک ماه کار پژوهشی و تحقیقاتی انجام می‌گیرد. در حالیکه شاید اجرای پروژه مدنظر آن موضوع نهایتاً ۲۰ روز به طول بیانجامد. در نتیجه آنچه ما دنبالش هستیم این است که فقط درد را منعکس نکنیم بلکه به دنبال راه درمان و راه حل باشیم. اینگونه است که کار پژوهشی مهم و راهگشا خواهد شد. در واقع انتقال مشکل کار اصلی ماست؛ اما نمی‌توانیم نسبت به وجود آن مشکل بی‌تفاوت باشیم وحل آن معضل را وظیفه انسانی خود می‌دانیم.

 

  • از سفرهای خود و خاطراتی از حل مشکلات مردم دارید، بفرمایید

بله به عنوان مثال آقایی بود در جازموریان کتف دستش آسیب دیده بود و از من خواست دو تا حیوان بزش را ببرم بفروشم و برایش یخچال تهیه کنم. من بدون بردن بزها مشکل را در اینستاگرامم مطرح کردم، یکی از دوستانم از نروژ به من کمک کرد و پولش را در تهران از طریقی در اختیارم گذاشت و ما توانستیم علاوه بر یخچال، یک اجاق گاز هم برایش تهیه کنیم. البته در این راه به لطف خدا و بر خلاف گذشته کلی گروه فعال تشکیل شده که کار ما را راحت‌تر می‌کنند. یا مثلاً روستایی بود در اطراف تبریز که برای انعکاس پدیده ازدواج زودهنگام  دختران به آنجا رفتیم. وقتی علت این اقدام را جستجو کردیم، متوجه شدیم که مهمترین دلیل ازدواج زود دختران، نبود فضاتی آموزشی در آن منطقه است. لذا با تلاش دو روزه ما برای انعکاس مشکل آن روستا به حمدلله ۱۲ میلیارد تومان پول تامین شد و در نتیجه آن دو مدرسه در روستا ساخته شد.

 

  • این مسئولیت اجتماعی و انسانی را برای خودتان و گروهتان چگونه تعریف کردید که اینگونه در مناطق محروم جامعه حضور پیدا کرده و به فعالیت می‌پردازید؟

باید عرض کنم آنچه برای یک مستند ساز مهم است انعکاس سازنده دردهای جامعه خود است تا مناطق محروم دیده شوند و برای مشکلاتشان چاره‌ای اندیشیده شود، اما در این راه لازم است یک مستندساز و عکاس اجتماعی دارای بینش بالای اجتماعی، روانشناسی، اقتصادی، جامعه شناسی، قومیت‌شناسی، معماری و تاریخی و ادیان‌شناسی باشد، تا بتواند به عنوان ابزار کار با ریشه‌یابی صحیح، گام‌های موثر و راهگشایی در جهت حل مشکلات آن منطقه بردارد، یا دستکم واسطه‌ای باشد برای حل صحیح و غیرنمایشی معضلات آن منطقه محروم.

اجازه بدهید به ذکر خاطره‌ای دیگر در رفع محرومیت در مناطق محروم بپردازم.

در یکی از سفرهایم در روستای خوراشاد در بیرجند در استان خراسان جنوبی، به خانمی برخوردم که از موی شتر پارچه می‌بافت و کلاس‌های آموزشی برای خانم‌های منطقه خود می‌گذاشت. بعد در حالیکه برای ارتقا کارآفرینی آن خانم در تلاش بودیم، متوجه شدم، او دارای فرزند معلول ذهنی است که ۳۰ و دو سه سالش بود و در تمام این مدت آن را حتی از همسایه‌هایش پنهان کرده بود و به تنهایی به رفع مشکلات آن فرزند می‌پرداخت؛ چون فرزندش علاقه‌ای نداشت در اجتماع ظاهر شود. اصرار کردم که برای حل مشکل در گام نخست دست از پنهانکاری در خصوص بیماری فرزندش بردارد. بعد همین موضوع را دستمایه ساخت یک مستند تلویزیونی قرار دادم. مستند مانند بمب منفجر شد و به لطف خدا کمک‌ها سرازیر شد. به گونه‌ای که وی از طبقه دوم مسجدی که سقفش هم ریخته بود  به خانه‌ای قاجاری نقل مکان کرد تا آموزش پارچه بافی  را در شرایطی مناسب‌تر انجام دهد. روستایشان به دلیل احیای سنت پارچه‌بافی ثبت ملی و جهانی شد. گردشگران خارجی به آنجا سرازیر شدند. کف روستا سنگ فرش شد و اهالی آنجا با کمک‌هایی که شد به پارچه‌بافی روی آوردند در نتیجه شرایط مالی‌شان خیلی بهتر شده است. همه این توفیقات در نتیجه  انعکاس خبر آن فرزند معلول بود.

 

  • پس از تغییر نام گروه عکاسان جهادی، آژانس مستند «سو» از چه سالی شکل گرفت و چه برنامه‌هایی داشته و دارد؟

آژانس مستند سو از سال ۱۳۹۷ و پس از دوسالی که به نام عکاسان جهادی فعالیت کردیم و با نیاز به تغییراتی که در اسم گروه و نیز رویکرد پر شاخ و برگمان دادیم، شکل گرفت. سپس به کار تخصصی خودمان پرداختیم و مشکلاتی که به دیگر گروه‌ها مربوط باشد را با ارتباطی که داریم به آن‌ها واگذار کردیم.

«سو» در زبان آذری به معنای آب است در فارسی به معنای سمت، جهت و نور چشم است. در فعالیت‌های این آژانس هم گزارش و خبر مستند، هم عکس مستند و هم فیلم مستند را داریم. در کنار آن باشگاه «سو» را هم تشکیل داده‌ایم و جوانان علاقمند و فعال را در رده سنی ۱۸ تا ۲۲ سال را جذب می‌کنیم و آموزش می‌دهیم. البته در گذشته برای رده‌های مختلف سنی و بصورت آزاد کلاس برگزار می‌کردم اما به تجربه احساس کردم که لازم بود با گذاشتن فیلترهایی و در این رده سنی کار کنم. بخصوص که حتماً باید نمونه کار داشته باشند و مبتدی صفر نباشند. نیرویی که به این ترتیب جذب می‌شود، پس از آموزش چند ماهه و ساخت  چند مستند، در صورت موفقیت به گروه حرفه‌ای‌ها ملحق می‌شود و برای عملکرد خود دستمزد هم می‌گیرد.

 

  • از دردها و مشکلاتتان بگویید.

دردها و رنج‌هایمان که بسیار است. یک زمانی برای داشتن یک دفتر کار، یک میز و یک سیستم آرزوها داشتم و هر کدامشان را با خون دل تهیه کردم. ما متکی به خود و بخش خصوصی هستیم و رنج زیادی برای تهیه امکاناتمان کشیدیم. حتی می‌توانم بگویم این دست مبل را که در دفتر می‌بینید، از منزل خودم به اینجا آوردم. رهن و اجاره این دفتر با این تورم سنگین نفس ما رو بریده است. در نتیجه هنوز تثبیت نشده‌ایم و ممکن است با کوچکترین اتفاقی از هم بپاشیم. در حالیکه دیپلم فنی هم دارم و می‌توانم در مغازه پدرم براحتی کار کنم اما درد این کار را دارم که به عنوان مستندساز کار خیری بکنم و باری را از دوش مردم بردارم

 

  • از برنامه‌های اخیرتان بفرمایید

در حال حاضر یک مستند ۱۳ قسمتی می‌سازیم و با قراردادی که با حوزه هنری بسته‌ایم قرار است، به آن‌ها تحویل دهیم و همه مشکلات و دردهای این ده سال را درآن مجموعه ارایه کنیم. باید بگویم به تدریج و به دلیل پافشاری‌مان قراردادهایی از طرف صداو سیما در حال امضا شدن است، اما کافی نیست چون پول یک مجموعه مستند مگر چقدر می‌شود؟ دستمزد تدوین‌گر، کارگردان، فیلم بردار، صدابردار، هزینه‌های رفت و برگشت و اقامت و… همه بخشی از هزینه‌های کار مستند است.

ولی همچنان امیدوارم و هیچ چیزی نمی‌تواند آن را از من بگیرد اگر به نقاط مختلف ایران می‌روم. صرفاً نمی‌روم دردی را ببینیم و فقط فریاد بزنم. هرچند ذات هنرمند اعتراض به وضع موجود است اما فقط هدفم این نیست، بلکه تلاشمان درک یک موضوع و بازآفرینی امید و حل مشکلی باشد.

لینک کوتاه : https://ava.kheir.ir/?p=1308

نوشته های مشابه

ثبت دیدگاه

قوانین ارسال دیدگاه
  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید مدیریت تارنما منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.