رویدادها

...

  • امروز : شنبه - ۸ اردیبهشت - ۱۴۰۳
  • برابر با : Saturday - 27 April - 2024

::: آخرین مطالب

پژوهشکده مطالعات وقف و نیکوکاری (خیرماندگار) کشف «خود» و زیستن با «دیگری» جایگاه نهادهای خیریه در ارتقای کارکرد تأمین مالی خرد به‌ منظور فقر زدایی | دکتر محمد سلیمانی خیریه‌ها در جهت خانه‌دار کردن نیازمندان گام بردارند. نوآوری اجتماعی در جوامع محلی با تأکید بر تجربیات جهانی در حوزه پیشرفت راه‌هایی برای توسعه امر خیر در نسبت با پیشرفت کشور برون‌سپاری تحول اجتماعی | سوزان کاتس واتکینز. آن سوییدلر و توماس هانان (ترجمه: احمد سعیدی) درس‌هایی از Santé Diabète در مالی | استفان بسانکن و همکاران (ترجمه: فاطمه عبدالعظیم بیگ) سازمان‌های غیردولتی و مسئله بیکاری | علیرضا اسکندری‌نژاد سازمان‌های غیردولتی و نقش آنها در توسعه پایدار جامعه | زین‌العابدین نور حسنی و همکاران (ترجمه: فاطمه عبدالعظیم بیگ) فرهنگ نیکوکاری نا امنی روانی جامعه را از بین می‌برد رشد خیریه‌ها در نقشه پیشرفت کشور | محسن الیگودرز کوشش‌ها و کشمکش‎‌ها در نسبت نیکوکاری با پیشرفت ایران | نعمت‎الله موسی‎پور کارکردهای نیکوکاری در پیشرفت کشور | سید حسین سیدی شماره ۹ (بهار ۱۴۰۲) شماره ۸ (پاییز و زمستان ۱۴۰۱) اطعام پایدار بر پایه کرامت انسانی نقش آستان‌های مقدس در اشاعه فرهنگ اطعام و نیکوکاری | محمدرضا مداحی استعاره اجتماعی از یک دستور الهی | مریم محمدی مردم فقیر بازیچه نیستند | حسین شیخ

10

کوشش‌ها و کشمکش‎‌ها در نسبت نیکوکاری با پیشرفت ایران | نعمت‎الله موسی‎پور

  • کد خبر : 1340
  • 01 آذر 1401 - 13:43
کوشش‌ها و کشمکش‎‌ها در نسبت نیکوکاری با پیشرفت ایران | نعمت‎الله موسی‎پور
الگوسازی جامعه کنونی ایران بجای آنچه انسانها ناقص قلمداد میشوند، الگوهایی از نوع خداوندان قرار میدهد؛ که البته خداوندبودنشان هیچگاه برای مردمان عادی قابل دستیابی نیست! چنین الگوهایی اصولاً هم امکانی برای الگوشدن ندارند. یکی از زمینههایی که این ناالگویی و الگوناپذیری را برای اینان فراهم میکند این است که فقط پاره خاصی از حیات آنان مبتنی بر واقعیت معرفی میشود! این حالت بدترین نوع الگوسازی است.

پیشرفت ایران موضوع روشنی نیست. همین سبب می‌شود برای فهم آن «دیدگاه» یا «نظریه» دارای اهمیت باشد. تجربه بشری در موضوع پیشرفت با دو واقعیت همراه است: اول آنکه پیشرفت در جهان امروز دارای پیشران‎ها و پیشروانی است که از سوی سایر جوامع بشری مهم شمرده می‎شوند و این واقعیت نوعی از فشار هژمونیک را بر دیگر کشورها و مخصوصا کشورهایی که برچسب درحال‎ توسعه دارند، وارد می‏کند. به معنای دیگر، پیشرفت به فهمی عمومی در جوامع انسانی تبدیل شده است. دوم آنکه کشور ایران طی یکصدسال گذشته تلاش کرده است تا الگویی بومی (خاص) برای توسعه جامعه تدارک کند که در نیمه اول قرن با تمرکز بر باستان‌گرایی ملی و نیمه دیگر با گذشته‎گرایی دینی کار را به پیش برده است. آنچه در محور این فعالیت الگوسازی قرار گرفت، «فرمان» حاکمانه بود؛ که گاه از سطح بیان به سطح منویات هم ورود کرد. کوشش‎های حاکمانه برای ساخت الگوی پیشرفت در میان مقاصد متعدد خود به این موضوع نیز عنایت داشته است تا بدین طریق بتواند همت و عمل نیکوکاران را سامان‎دهی کند و در خدمت پیشرفت ایران بکار گیرد. اما پیگیری همین هدف منجر به تعارضی جدی بین فهم و تشخیص نیکوکارانه با خواست و برنامه حاکمانه گردید و دو پیامد ناخواسته را رقم زد: فرار نیکوکاران از ایران و تصرف دستاوردهای نیکوکاری توسط نظام حکمرانی. این هر دو دستاورد سرمایه اجتماعی نیکوکاری در جامعه را با مشکل مواجه کرد و بازسازی آن نیازمند کوششی جمعی است.

  • مقدمه

وقتی بناست چهارمین همایش ملی خیر ماندگار به بررسی «نسبت نیکوکاری با پیشرفت ایران» اختصاص یابد، لازم است درباره «نیکوکاری»، «پیشرفت» و «نسبت پدیده‎های اجتماعی با یکدیگر» سخن گفته شود. پیشرفت جوامع موضوع بسیار مهمی است که در قامت یک پدیده چندبعدی و چندجانبه ظهور می‎کند. چند عاملی به این معنا که با عوامل مختلفی در ارتباط است. چندجانبه به این معناست که دارای آثار متعدد بر پدیده های مختلف می‎باشد. یعنی پیشرفت یک پدیده میانی یا واسط است. این پدیده میانی عملاً هم زمینه‌ها و علت‌هایی دارد و هم پیامدها و دستاوردهایی.

اینکه پیشرفت ایران با چه پدیده هایی در شرایط امروز ایران سروکار دارد، کسی انتظار ندارد که یک شخص غیر متخصص به آن بپردازم و آن عوامل را معرفی کند. بنابراین به این موضوع ورود نمی‎کنم. اما اینکه پیشرفت ایران چگونه میتواند با بحث نیکوکاری در ارتباط قرار  بگیرد و چطور نیکوکاری میتواند در پیشرفت ایران نقش ایفا کند موضوعی است که به سبب علایق شخصی طی یک دهه گذشته به آن پرداخته ام. علاقه به این حوزه فرصت همنشینی و گفتگوی با استادانی را فراهم آورد که در این حوزه ها فعالیت دارند و سبب شد تا در این زمینه مطالبی را بیاموزم. این است که جرات می‏کنم در این زمینه برخی از افکار و اندیشه‎های خود را مطرح کنم؛ که نوع  فکرکردن من را نشان خواهد داد. همچنین، این گفتن فرصتی ایجاد می‏کند تا مخاطبان این مباحث، به نقادی و ارزیابی اندیشه‎ها اقدام نمایند و بدین طریق به بهبود فکر و اندیشه من نیز کمک شود.

  • نیکوکاری

نیکوکاری یک فعالیت و اقدام اختیاری شخص است که طی آن دیگری را از دارایی خود بهره‎مند می‎سازد. داراییهای شخص ممکن است تحقق یافته یا درآینده تحقق یابند و دارای جنبه مادی یا غیرمادی باشند. نیکوکاری یکی از پدیده‎های شناخته‎شده حیات کنونی ایرانیان است. سهم نیکوکاری در اقتصاد ایران و ایرانیان روشن نیست. مشخص نیست چه حجمی از فعالیت‌های اقتصادی ایران را بخش نیکوکاری به خود اختصاص میدهد. به همین سبب هم روشن نیست که نیکوکاری در چه جاهایی به پیشرفت ایران خدمت کرده و در چه جاهایی ممکن است پوششی قرار گرفته باشد تا فعالیت‏هایی به انجام رسد که خدمت به پیشرفت ایران محسوب نمی‏شوند. این موضوع خیلی اهمیت دارد که بتوانیم بین آنچه به پیشرفت ایران کمک میکند و آنچه مانع پیشرفت ایران است و هر دوی آنها ممکن است تحت نام نیکوکاری و خیر معرفی بشود، تمایز بگذاریم. این موضوع هم مهم است که چه به عنوان کسانی که دست‌اندرکار امر نیکوکاری هستند و چه به عنوان کسانی که از فعالیت نیکوکاری فاصله دارند، این واقعیت را  بپذیریم که اشخاص و نهادها و موسساتی هستند که از این نام ارزشمند و بسیار شرافتمندانه ممکن است  پوششی را بسازند برای اقدامات غیر ارزشمند و برای فعالیت‌های غیر شرافتمندانه.

اصولاً در حیات بشر آنچه که نوع  بدلی دارد، همان پدیده‎هایی هستند که در واقع شرافتمندانه و ارزشمند هستند و مردم برای آنها کوشش می‎کنند، سرمایه گذاری می‏کنند و البته از جان خود مایه می‎گذارند. همین‏ها هستند که دارای نوع بدلی خواهند بود. همین موارد هستند که نوع تقلبی خواهند داشت. از این نظر به عنوان کسی که یک دهه است که با این فعالیت در حیات بشر سروکار پیدا کرده ام میتوانم تایید کنم که تحت پوشش نیکوکاری و خیر ممکن است فعالیت‌های غیر نیکوکارانه و غیرخیرانه، از نوع منفعت طلبانه، از نوع استفاده شخصی، از نوع فعالیت‏هایی که مضر به حال پیشرفت جامعه هستند، ممکن است قرار بگیرند و از نام ارزشمند نیکوکاری استفاده ناصواب شود.

  • پیشرفت

نعمت‎الله موسی‎پور | آوای خیر ماندگار |«پیشرفت» نمایشگر نوع خاصی از حیات اجتماعی است که در شرایط کنونی جهان، افراد یک جامعه مستقر تحت یک حکومت را شامل می‏شود. به جمعیتی که تحت یک حکومت استقرار دارند، ملت گفته می‏شود. اینکه شخص تحت کدام ملیت قرار گیرد، یک پدیده پیچیده و چندمتغیره است. در میان متغیرهای ملیت‎ساز، دو پدیده مهم است: ملیت والدین و کشور محل تولد. آنچه در این بحث مطرح است، جنبه‎ اجتماعی ملیت است که با تشکیل یک کشور و رسمیت آن در جهان کنونی، معنا پیدا می‏کند.

پیشرفت به انتخاب یک ملت برای زندگی خود مربوط است. همین انتخاب‎ها در اعصار مختلف ممکن است یک کشور را بعنوان الگو برای سایر کشورها نشان دهد یا ممکن است بعنوان پیرو از پیشرفت دیگران معرفی کند. گرچه فرایند پیشرفت دارای پیچیدگی‎های عجیبی است، اما در جهان امروز دو موضوع درارتباط با آن مهم است: اول مساله واقعیت ارتباط با کشورهای دیگر و تاثیرپذیری از پیشرفت‎های آنها و دوم مساله حکومت و نوع نگاهی که به پیشرفت دارد. در این ارتباط می‎توان دو سبک متفاوت «تعیین هویت قطعی برای بودن یک ملت» و «ایجاد فرصت برای شکل‎گیری هویت ملت به تناسب زمان» را متمایز کرد. در رویکرد تعیین قطعی هویت برای بودن، جوامعی با حاکمیت‏ مستمر حضور دارند که اصولا بر اساس نگاه از بالا به پایین عمل می‎کنند و معمولا فعالیت انها با نوعی ارجاع به ایدئولوژی همراه است. درمقابل، در رویکرد فرصت‎سازی برای شکل‎گیری هویت، جوامعی با حاکمیت متغیر مطرح است و اصولا بر اساس نگاه از پایین به بالا عمل می‎کنند و معمولا با نوعی ارجاع به دمکراسی همراه است.

ایرانیان بعنوان یک جامعه چندفرهنگی ـ چندقومی هم‎اکنون کشوری دارند که در جغرافیای خاصی از جهان واقع شده و ایران نام دارد. پیشرفت ایران به شدن آنان در زمانهای بعد از این اطلاق می‎شود و نشان می‎دهد که آنان به چه نوعی از بودن در آینده نزدیک یا دور عنایت دارند. اینکه الگوی شدن یک ملت چگونه ترسیم می‎شود، مورد بحث نیست. این پرسش در اینجا مطرح است که الگوی شدن ایرانیان (پیشرفت ایران) چگونه با نیکوکاری درپیوند خواهد بود؟

نسبت نیکوکاری و پیشرفت ایران

نسبت نیکوکاری و پیشرفت ایران ابتدا از منظر کوشش‎ها مورد بحث قرار می‎گیرد؛ که چند مورد آن قابل طرح است:

  • جنبه افزایش تعلق اجتماعی:

واقعیت های مربوط به ایران امروز و واقعیت‎های مربوط به گذشته ایران همه نشان میدهند که همیشه در ایران چه کسانی از نیکوکاری بعنوان وجهی از باورهای مردم، وجهی از  فرهنگ مردم و وجهی از حیات اجتماعی مردم بهره گرفته اند تا به فعالیت نیکوکارانه اقدام کنند. حاصل آن نمونه های بسیار ارزشمند از نیکوکاری در حیات گذشته و امروز ایرانیان است. در عرصه های مختلف حیات اجتماعی از آموزش و پرورش، آموزش عالی، بهداشت و درمان، از مسکن، از امکانات زیست اجتماعی تا اقدام برای  تامین غذای یک شخص یا خوشحال کردن یک کودک که در کنار خیابان ایستاده و چشم به این دارد که کسی او رو ببیند، شاهد نمونه‎های بسیار از نیکوکاری مردمی هستیم که در واقع به نوعی در خدمت شرافت ایرانیان قرار گرفته است. همه اینها به نوعی فعالیت های خیری هستند که میتوانند ظرفیت آرزومندی مردم را بهبود ببخشند و البته چنین هم کرده‎اند.

این عمل نیکوکاری فقط ظرفیت آرزومندی مردم را بالا نمی‎برد بلکه پیامدهای اجتماعی و فرهنگی و روانشناختی آن که در پدیده‎های انسانی مثل اتحاد، انسجام، تحمل، تسامح ، تقبل، تعامل و تشریک مساعی ظهور می‏یابند، دیده می‎شود. نیکوکاری یک فعل اجتماعی است که افعال نیک دیگری را در جامعه بهبود می‎بخشد. این اقدامات  انسانی عملا درخدمت فرایندی اجتماعی هستند که «همدیگر را به رسمیت شناختن» یا «مقبولیت دیگری» نام دارد.

وقتی از خیر و نیکوکاری در خدمت پیشرفت یاد می‎شود اولین بخشی از آن که جای تأمل و جای تاکید دارد بحث «تعلق اجتماعی» است. نیکوکاری نوعی «از خویش هدیه کردن به دیگری» (بخشیدن) است. از خود برای دیگری صرف کردن و از خود به جای دیگری مایه گذاشتن را در نیکوکاری می‎توان شاهد بود. این عمل اجتماعی دارای پیدمدهایی است. اولین پیامد آن «خوشبینی به دیگری» است و این خوشبینی سبب پدیده دیگری در جامعه می‎شود به نام تعلق. وقتی تعلق تحقق یابد، پیامدش تعامل (گفتگو) است؛ که آغازی بدون پایان مشخص است. گفتگو را می‏توان آغاز خیری در جامعه دانست که اغلب میوه‏های متنوع شیرین به بار آورده است. همه مردم هم برای گفتگو آمادگی دارند و فقط شروع آن نیازمند ایجاد شرایط است.  بقول شاعر: گفتگو آیین درویشی نبود/ ور نه با تو ماجراها داشتیم. گفتگو در واقع آغاز یک اقدام بسیار مفید اجتماعی است و سببی است برای رشد خویش و رشد دیگری است.

  • جنبه الگویی عمل نیکوکاران:

اگر از جنبه تربیتی به آثار اقدام نیکوکارانه نگاه بکنیم، یکی از جنبه های بسیار حائز اهمیت همین است که نیکوکاری دل افراد را برای شنیدن و پذیرفتن؛ برای شنیدن و دقت کردن؛ برای گفتن و منفعت نخواستن؛ و برای ایثار و فداکاری رام میکند. دل را رام می کند و این بزرگترین کشتزاری است که در آن تربیت شکل میگیرد. تربیت است که گونه‌های متفاوت از شخصیت و گونه های متعالی شخصیت را پدید می آورد. از این نگاه، این آن پیامدی است که ارزش و میزان آن در پیشرفت ایران غیر قابل محاسبه است.

وقتی نیکوکاری تعلق آدمها به همدیگر را می افزاید و به تبع آن از هم شنیدن افزایش می‏یابد، این زمینه ای می‎شود برای اینکه آدم ها از هم الگو بگیرند.

این الگوها در جامعه امروز ایران به علتهایی گاه بسیار تا بسیار معدود شده‎اند و آن نوادر معدود هم از نوع  بسیار بسیار دور هستند. چنین وضعیتی یعنی ازدست دادن یکی از زمینه‎های بسیار اساسی و بسیار مهم و بسیار اثرگذار و نادر حیات انسانی برای تربیت؛ که در جامعه کنونی ازدست رفته یا بسیار ضعیف شده است. اما نیکوکاری می‎تواند این امکان از دست رفته را و این فرصت فراموش شده را دوباره در میان ایرانیان زنده کند و شکلهای تازه و روزآمدی از آن را پدید آورد. کودکان و نوجوانان و جوانان و حتی بزرگسالان در جامعه امروز و البته همیشه در واقع نیاز به این دارند که الگوی عمل دراختیار داشته باشند. اینکه این نیاز اشخاص به شرحی برآورده می‎شود، واقعیت حیات انسانی است اما اینکه آن جنبه حیات تاحدی نیازمند مدیریت است، موضوع مهمی در حیات سازمان‏یافته جوامع بشری است.

آنچه طی قرن چهاردهم خورشیدی در ایران وقوع یافت این بود که اصولاً الگوهای اکنونی ـ واقعی به شدت از میان برداشته شدند و آنچه بجای آنها قرار گرفت الگوهای گذشته ـ افسانه‎ای بود. این الگوها اصولا «دور از دسترس» بودند و در دو نیمه قرن تفاوت اساسی داشتند: در نیمه اول الگوهای دوردستی مطرح بودند که تصویر آنها تخیلی (افسانه‌ای) اما شخصیت آنان زمینی بود و در نیمه دوم قرن الگوهای دور از دسترسی مطرح شدند که تصویر آنها تخیلی (افسانه‎ای) و شخصیت آنها قدسی و آسمانی بود. گرچه آنچه تصویر شده بود اصولا دست‎نایافتنی جلوه می‏کرد اما در نیمه دوم قرن به طور رسمی از آنچه شخصیت ماورایی الگوها محسوب می‎شد در آموزه‎ها سخن به میان بود! بنابراین اصولاً الگوهایی مطرح بودند که نمی‎توانستند برای آدم عادی و آدم معمولی الگو محسوب بشوند. در واقع الگوهایی معرفی شدند که اصولاً اینطور معرفی می‏شدند که هیچگاه کسی نمی تواند همانند آنها بشود  و در همان حال از واعظان، از مداحان، از ملایان و از معلمان شنیده می‎شد که فرمان می‎دادند: مانند آنان بشوید! همزمان هم تاکید می‎شد که کسی را یارای آن نیست که همانند آنها باشد! این به واقع یک وضعیت تعارضی بود برای مخاطب. آنان می‌گفتند کسی نمی‌تواند بشود چون به این نظریه برای تبرئه خود نیاز داشتند و آنها می‌گفتند شما بشوید چون به این نظریه به سبب نیاز انسانها به الگو، واقف بودند.

این بود زمینه‌ای برای اینکه الگوهای عادی و روزمره و نزدیک و واقعی از میان بروند و الگوبودن به عنوان یک روش تربیتی عملاً جای خودش را به توهم بدهد؛ و البته گاه به تملق و گاه به پدیده های غیر اخلاقی دیگری مشابه اینها. این عمل با هر نیت و قصدی که انجام شد، یک فرصت بزرگ تربیتی را از جامعه گرفت. این فرصت بزرگ همان است که امروز جای خالی آن به شدت در جامعه احساس می‎شود. آنچه اکنون می‎تواند فرصت محسوب شود آنست که نیکوکاری میتواند تاحدی این ضایعه از دست دادن الگوی واقعی و نزدیک را جبران کند.

باوجوداین، همچنان حاکمان، همچنان مدیران، همچنان رهبران اجتماعی، همچنان گروه‎های خاصی در جامعه ایران سعی می‌کنند به آنچه که آن را گذشته پرافتخار قلمداد میکنند، ارجاع دهند. چنین ارجاعی دارای دو پیامد است: اول آنکه نیاز عطشناک ملت به الگو را برطرف می‏کند و دوم آنکه مردم را از الگوهای اکنون که ارزشمند هستند و امکان عملی برای فرد فراهم می‏آورند، دور می‏سازد. همچنین، این نوع عمل زمینه‎ای برای تخریب سرمایه‎های انسانی جامعه می‏شود تا آنانکه خود را بی‎عیب می‎شمارند و گاه در مسندی از قدرتی برخوردارند، هر فرصتی را غنیمت شمارند و هر روز به زبانی و به طریقی و به استناد عیبی اندک و انسانی، مردم را از انسان های موجود که جنبه های ارزشمندی در حیات آنها هویداست، دور سازند تا مباد که جنبه‌های الگویی حیات آنان آشکار شود. این نابودی سرمایه انسانی یک جامعه است.

الگوسازی جامعه کنونی ایران بجای آنچه انسانها ناقص قلمداد می‎شوند، الگوهایی از نوع خداوندان قرار می‎دهد؛ که البته خداوندبودنشان هیچگاه برای مردمان عادی قابل دستیابی نیست! چنین الگوهایی اصولاً هم امکانی برای الگوشدن ندارند. یکی از زمینه‎هایی که این ناالگویی و الگوناپذیری را برای اینان فراهم میکند این است که فقط پاره خاصی از حیات آنان مبتنی بر واقعیت معرفی می‎شود! این حالت بدترین نوع الگوسازی است. الگوبودن قاعدتاً نیاز به این دارد که جان شخص پیرو بتواند از واقعیت الگو آگاهی پیدا کند و بین خود و الگو میزانی از مشابهت را احساس کند و مشابهت وقتی است که آن بودن  الگو با شدن آشکار او همراه باشد و شخص دیگر از آن شدن آگاه شود یا بتواند آگاهی واقعی کسب کند. این شدن و بودن الگویی را در جهان امروز می‏توان در نیکوکاران دید. آنان که از همه آنچه هستند و آنچه دارند در خدمت دیگری اهدا می‎کنند بدون آن که توقعی داشته باشند، نمونه امروزین و نمونه بارز و نمونه ارزشمندی برای الگوشدن هستند.

یکی از این نمونه‎های دارای فعالیت نیکوکارانه، مرحوم افضلی پور و همسرش مرحومه فاخره صبا هستند؛ زوج نمونه ‏ای که در کرمان به ساخت دانشگاه اقدام کردند. یک مرد و زن با نیت خیر مکانی را در استان محروم اما بااستعداد (هم از حیث طبیعی و هم زیست انسانی) ایجاد کردند که آثار آن بنیان، امروز به طور واقعی در دگرگون‎سازی  ستان و مردم کرمان آشکار است. البته این موارد نمونه‎هایی هستند که در ایران امروز کم نیستند.

آنچه در جامعه و آموزش ایران تحقق یافت، تلاش سازمان‏یافته برای نادیده‎گرفتن چنین نمونه‎های معمولی بود. آنچه الگو نام گرفت، اصولا یا به نحوی معرفی شد که از واقعی بودن تهی گردد و یا شخصیت‏هایی بودند که دارای وجه تک بعدی بودند و یا آنانی بودند که به تصادف از امری مورد پسند حاکمیت برخوردار شده بودند؛ در حالیکه برای آن شدن کوششی انسانی درمیان نبوده است. این است که این اشخاص نمی‎توانند نقش الگویی ایفا کنند. اتفاق ممکن است شامل حال یک شخصیت معمولی یا تک بعدی شود که هیچ جنبه‏ای از زندگی او نتواند جنبه الگویی داشته باشد. ممکن است شامل حال یک شخصیت مطیع شود که جز اطاعت کاری نداشته است. این موارد وقتی به یکباره به سبب دخالت قدرت در حیات اجتماعی برجسته شوند، این روش تربیتی آسیب می‎بیند و الگوبرداری دچار اختلال می‎شود.

اما این الگوها به کجا می‎کشانند جامعه را؟ ایا جامعه را به سمت گفتگو و زیست مشترک و آبادانی و تربیت میکشانند یا جامعه را بهجداکردن، جنگیدن، کشتن و نابود کردن سوق می‏دهند؟ آیا جامعه از وجه اجتماعی آن که با انسجام و پیوستگی معنا می‎یابد آکنده می‎کنند یا گروههای متعارض را در جامعه تقویت می‎کنند که یکی خودی و دیگری غیرخودی قلمداد شود؟ در جامعه‎ای زیست می‏کنیم که حتی امامان معصوم (ع)  هم برای الگوشدن، متمایز می‎شوند! آنان را بر اساس جنبه‌هایی از وجودشان گاه متمایز می‎کنند: از حسن بن علی چون نمادی از گفتگو و پذیرش واقعیت است، اسمی و نمادی در میان نمی‏آورد تا آن وجه او مباد که برجسته شود اما در مقابل از بخشی از حیات حسین‌بن‌علی از آن جهت که نمادی از ستیز است، نمادی  چنان ساخته می‏شود که اگر جوانان امروز در شرایط کنونی همانند او عمل کنند، به آنان با مشت آهنین پاسخ داده می‏شود. این الگوسازی حاکمیتی است که البته به سبب آنکه خود را مجاز به ساختن ملت می‏شمارد، امری لازم قلمداد می‎شود.

نیکوکاری و خیر واقعیتی در جامعه امروز است. به نیکوکاران می‏توان به عنوان واقعیتهای اساسی، نمادهای مهم و نمادهای واقعی در جامعه نگاه کرد که بتوان از آنها الگوهایی برای تربیت جامعه ساخت. تربیت در واقع سرمایه‌گذاری در ملت است؛ که حد آثار آن را فقط خداوند می‎تواند آشکار کند. تربیت موضوعی چنان مهم است که آنرا خداوند به خودش نسبت داده است. در قصه خلقت وقتی که خداوند از آدم (ع) می‎گوید، خود را معلم قلمداد می‌کند: وَعَلَّمَ آدَمَ الأَسْمَاء کُلَّهَا[۲]؛ یعنی خداوند می‏خواهد بگوید که این آدم که موجود ارزشمندی است، که موجود دارای احترام است، این آدم که صاحب عشق است، این آدم که نمونه‎ای است که خداوند آن را با دست خود  آفریده است، این آدم آدم‎شدن خودش رو مدیون یادگیری و مدیون دانایی و مدیون آن است که ظرفیت دانستن داشته است. معلم دانا و آموزش بجا دو پدیده‎ای بودند که در واقع او را آدم کردند. تربیت استمرار همین فرمان خداوند در جهان هستی است و استمرار همین نگاه خداوند به انسان‎بودن است. این است که وقتی خداوند دانستن را چنین ارج میگذارد پس جامعه پیشرفته هم به دانایی و به ایجاد شرایط کسب دانایی و به ایجاد شوق دانایی کمک خواهد کرد. در چنین شرایطی نمونه‏ها می‏توانند کارساز باشند.

  • جنبه مادی فعالیت نیکوکاری:

البته کار تنها به این زمینه ختم نمی‎شود. زمینه‏های دیگری در عرصه پیشرفت ایران هستند که ممکن است بتوان آنها را در جایگاه دوم قرار داد؛ اما آنها هم  زمینه های واقعی هستند که نیکوکاران در آنها نقش ایفا کرده‎اند. اکنون هم نقش ایفا می‌کنند. نقش های ارجمند و موثر و تاثیرگذار و سرنوشت سازی در جامعه کنونی زنان و مردانی که در ایران به ساختن ساختمانهایی مشغول اند ایفا می‎کنند. آنان بناهای موثری ایجاد کرده‎اند که این بناها بناهای تمدنی جدید محسوب می شوند.  انها در واقع اثرگذاران بی‌مانندی هستند. آنان که به توسعه مدرسه در مناطق مختلف اقدام می‌کنند نه برای منفعت که برای خدمت، آنان که به توسعه دانشگاه در کشور اقدام می‌کنند نه برای منفعت که برای خدمت، آنان که به توسعه بهداشت در جامعه خدمت می کنند آنان که به توسعه صنعت آنکه توسعه کشاورزی آنکه توسعه قدرت انسانی در جامعه خدمت میکنند، اینان همه خدمتگزارانی بی مانند  هستند که در گروه خیران اقدام می‏کنند و ثروت‌های خود را اعم از ثروت مادی و ثروت معنوی آبرو حیثیت و دانایی خود را صرف این می‌کنند که اینها را در واقع بتوانند برای مردم به کار بگیرند و آنها را بتوانند به بهبود و پیشرفت و به دستاوردهای بزرگ تر و بالاتر برسانند.

این تلاش که تلاشی از جنس مادی محسوب میشود هم به قدر همان تلاشی که در واقع تلاش معنوی در خدمت تربیت بود باارزش و اهمیت است. اما این تلاش مادی ممکن است که بیشتر دیده شود در جامعه امروز. این دیده شدن و معرفی شدن نوعی تلاش برای پوشاندن آن وجه دیگر نیکوکاری است و آن شخصیت الگویی نیکوکاران است. همین هم ممکن است که گاه بیشتر مورد حرمت باشد و البته گاه ممکن است با ممانعت همراه گردد. در این جا فعال بودن هر نیکوکار آثار خودش را برجای می گذارد و این اثر  مربوط به ساخت یک بنای مادیست. اما در گونه دوم هست که حکومت و قدرت ممکن است که مانع خدمت شود. انواع مختلف از آن جهت که یا منفعتی را می جویند و یا میل به ممانعتی در خود دارند که آنان را  وادار میکند تا مانع خدمت ملت به ملت شوند. این میل با ممانعت یکیست از جهت انکه در اینجا مبحث بسیار با ارزش رفاه ظهور پیدا میکند. اصولاً کسانی که رفاه مردم را امری در خیانت به دیانت شان تعریف میکنند و رفاه را مساوی با حذف دیانت قلمداد می کنند؛ آنان با توسل به دیانت و ایثار برای آن،  رفاه ملت  را ناپسند ارزیابی می‎کنند و آنگاه هر نوع خدمت به مردم که به تحقق رفاه منجر شود را ناپسند می‎شمارندو برای آن مانع می‏سازند! آنان تلاش دارند تا مردم رو به بهشتی امیدوار کنند که وعده داده شده است و با رنج همزاد تصور می‎شود. به عبارت دیگه اندیشه رنج در نگاه انان مساویست با سعادت. این باور سبب می‌شود تا عده‌ای از حاکمان و عده‌ای از مدیران چنین تصور کنند که مردم از طریق رنجوری به رستگاری میرسند. در باور آنان رنجوری مساوی با رستگاری است. این خود زمینه اساسی و مهمی است برای آنکه خدمت نیکوکارانه به رفاه منع شود و در واقع مردان این عرصه و زنان این عرصه با مانع مواجه گردند تا مبادا رستگاری مردم خطر بیفتد. این نوع نگاه کاملاً با توسل به دین، با توسل به دیانت، با توسل به تفسیر از دین معنی پیدا می‌کند اما چون آمیخته با قدرت است این یقین تحقق عملی پیدا میکند و یقینهای دیگری که این ایده مرکز آنهاست که رفاه می تواند رستگاری در پی داشته باشه تحقق پیدا نمیکند.

اتفاقاً این موضوع خیلی آمیخته است با فقه امروز که تمکین به یقین آن بدون عنایت به اینکه چگونه (از چه روش) حاصل شده است ، تحقق می‎یابد و میتواند به اجرا درآید. چنین باوری وقتی در پیوند با قدرت عمل می‎کند، حیثیتی می‎یابد که «نپرس!». بنابراین  در شرایطی که قدرت مطرح است، قطع و یقین به طور قاطع اجرا می‎شود و عملا موانعی بر سر راه باورهای رقیب شکل می‎گیرد. درچنین وضعیتی،موانعی بر سر راه  کسانی قرار می‎گیرد که قدرت نیکوکاری خود را در خدمت رفاه قرار می‎دهند تا سعادت جامعه بدان طریق حاصل شود.

آوای خیر ماندگار |در همین جا شاید یک زمینه دیگر هم پدیدار شود. این زمینه دیگر، از جنبه منفی امر ممانعت حاصل می‎شود. ممانعت بر سر راه رفاه جامعه اصولا مربوط است به منفعت کسانی از قدرتمندان. یعنی ممکن است منع کمک به رفاه به سبب عنایت به منفعت، به سبب عنایت به ثروت، و اموری از این دست باشد. این عمل بدین طریق منجر به منع عمل خیری می‎شود که مسیر آنرا از جامعه به گروههای خاص تغییر می‏دهد. به عبارت دیگر آنها می‌گویند اگر بناست کسی از این نعمت برخوردار شود، چرا آن در اختیار ما قرار نمی گیرد! اینکه ملت برخوردار شود یا گروه های خاص قدرت این در واقع موضوع اساسی این نوع تفکر است. این تفکر تفکیک‎کننده جامعه برای نیکوکاری، مانع حضور و فعالیت خیران و نیکوکاران در پیشرفت ایران است و امروز بسیاری را از خدمت به پیشرفت منع می‎کند. گویی  آنان با صدای رسا اعلام می‎کنند: یا در خدمت قدرت باش و یا هرگز به فکر پیشرفت ایران نباش! این موضوع است که بسیاری را از عمل نیکوکاری مددرسان جامعه، دور می‎کند. سرمایه گذاری خیران ایران و نیکوکاران ایران در بیرون از ایران علتی غیر از این ندارد. اینکه چنین اشخاصی موانعی را در راه خودشان میبینند که قصد دارد تا عرصه مشخصی را برای خیری دراختیار بگذارد، مانعی بر سر راه نیکوکاری است! اینکه نام آن چه باشد، فرقی نمی‎کند! خواه تحت نام برنامه پیشرفت عمل کند و خواه تحت نام تشخیص مصلت! همه آن یک دستاورد دارد و آن اینکه نمی گذارد در ایران چنین خدمتی به جامعه عرضه شود. در این شرایط است که چشم چنین اشخاصی که برای خدمت ثروت خود را آماده کرده‎اند، از ملت خود به مردم دیگران، از ایران به هر جای دیگیر در این جهان تغییر می کند. آنان می‌خواهند به اختیار خدمات خود را برسانند و این است که شاهد هستیم این گروه در خارج از ایران درحالی سرمایه‌گذاری می‌کنند که مردم ایران در فقر و فلاکت هستند و البته نیازمند به خیر آنان!

  • جنبه اندیشه‎ورزی نیکوکاران:

علاوه بر عرصه‎های خدمت مادی، زمینه‎های دیگری هم هست که امکان خدمت را فراهم می‎کند. یکی از آنها جستجوی در افکار است. اندیشمندان، متفکران، هنرمندان، پژوهشگران، معلمان، ورزشکاران، صنعت‌گران، مهندسان، نوآفرینان، کارآفرینان، نویسندگان، نقادان، تحلیل‎گران، خبرنگاران و …گروه‎هایی هستند که با اندیشه‎های خود به پیشرفت یک کشور کمک می‎کنند. این عرصه‎ای است که همه تولیداتش می‎تواند مفید باشد و تاریخ حیات بشر نشان می‏دهد که با وجود همه تفاوت‎ها و تنوعات در این عرصه، می‎توان به خیر مشترک حاصل از اندیشیدن همگانی دست یافت. این عرصه‎ای است با فرصت‎دادن به تنوع و دست‎برداشتن از هدایت می‎تواند به نعمت و رحمت برسد! همه گروهها و همه کسانی‎که در این موضوعات هستند و همه افکار آنان وقتی در تبادل با دیگران قرار می‎گیرد، زمینه خیرزایی فراهم می‎کند. چه افرادی از مشارکت منع شوند (به بهانه غیرخودی)، چه افکاری از عرضه محروم شوند (به بهانه غیرمفیدبودن)، چه زمانها برای اظهار محدود گردد (به بهانه مصلحت) و چه روشهایی طرد گردد (به بهانه اغتشاش در فضای عمل)؛ همه مانع آن است که خیری حاصل آید. اندیشه وقتی آزاد باشد، به پرواز درمی‎آید و می‎تواند در خدمت پیشرفت و رفاه ملت قرار بگیرد. اگر از اندیشه‏ورز خواسته شود تا  در خدمت آن چه قدرت میخواهد و در چهارچوب آنچه آن به الزام فرمان، پیشرفت می‎نامد قرار بگیرد، نمی‎توان شاهد دستاوری مفید بود و نمی‎توان شاهد همکاری همگانی شد. ساختارهای بسته و برنامه‎های … و مدیران خسته نمی‏توانند فرصت لازم برای این نوع از نیکوکاری را فراهم کنند! در چنین شرایطی اگر اصراری از سوی نیکوکاران بعمل آید، موانع به خشونت و سرکوب کشیده می‎شود!

موضوع پیشرفت ایران نیازمند گفتگوی عمومی و همگانی است تا یک امر همگانی محسوب شود؛ نه یک امری دستوری که توسط عده خاص صادر شده است و پیشرفت هم گویی امر خاصی است که بیانات و منویات همان عده خاص می‎تواند و شایسته است مبنای استخراج آن گردد تا سیمای آن ترسیم و اعلام شود. چنین دیدگاهی گروه خواص و عوام را جدا می‎کند و با تفکیک‎های ساختگی زیان‎بار، عده‎ای را صاحب لیاقت و دیگران را سزاوار تبعیت و پیروی قلمداد می‎کند و البته در اینجاست که اتفاقاً رویکرد رنج – رستگاری خودش را مجدداً نشان میدهد.

رنج – رستگاری رویکردی است که عملا مانع آن است که اندیشه دیگران پذیرفته شود. رنج اصولاً انواع ندارد، اشکال ندارد. یکتاست. به صورت یک شکل عمل می‏کند. آتش سوختن است: یکتا و یگانه. اما رفاه است که اشکال متعدد دارد. که انواع متعدد دارد. رفاه در واقع در گروههای مختلف اجتماعی، در گروههای سنی، در جنسیت های متفاوت، در اقلیم های متفاوت، در اقوام و فرهنگ های متفاوت جلوه های متفاوتی پیدا میکند. رستگاری وقتی که با رفاه معنا پیدا بکند آنگاه اندیشه و اندیشه ورزی و تفکر و پذیرش علم و تنوع اهمیت پیدا میکند. اما وقتی که رنج مساوی با رستگاری است که ما چیزی جز رنج، جز یک گونه بودن را و جز یک شکل بودن را، جز تحمیل گونه خاص را شاهد نخواهیم بود.

کشمکش‎های پنهان در نسبت بین نیکوکاری با پیشرفت

در این قسمت شرحی کوتاه از کشمکش‎های بین نیکوکاری و پیشرفت ایران معرفی می‎شود:

اول. کشمکش‎های ناشی از فهم پیشرفت: یکی از مسائل اساسی در ارتباط با نیکوکاری موضوع عقلانیت حاکم بر آن و آنهم از نوع عقلانیت ابزاری است. عقلانیت ابزاری بدان معناست که روش و اهداف با هم سازگار باشند و روش بتواند تحقق اهداف را ممکن سازد. این پدیده‏ای است که در نیکوکاری به شدت اهمیت دارد و نیکوکاران اصولاً بر اساس محاسبه و با توجه به دستاورد پژوهشهای واقعی سعی می‎کنند شناسایی کنند که چه کاری در کدام موقعیت بیشتر می‎تواند به حال جامعه و به حال کشور مفید باشد و منجر به پیشرفت شود. به عبارت دیگر نیکوکاران وقتی که به نیکوکاری وارد می‏شوند تصویری از پیشرفتکشور  دارند و البته سعی می‎کنند در خدمت به آن تصویر از پیشرفت، اقدامات خودشانرا سازماندهی کنند. همین کوشش یکی از زمینه‎های شکل‎گیری تعارض‎های نیکوکاری و حکومت‎داری است. یکی از مواقعی که امر نیکوکاری با امر حکمرانی عمومی جامعه در تعارض قرار می‎گیرد، زمانی است که هر یک تصویری از پیشرفت جامعه ارائه می‎کنند. به عبارت دیگر وقتی حکمرانی جامعه در پی نوع خاصی از پیشرفت باشد و آنرا تصویری کامل و مقبول محسوب کند که هر تغییر در آن تناسب پیش‎بینی شده را با مشکل مواجه سازد، آنگاه جایی برای عمل نیکوکاری نیازمند فرصت‎های متعدد و متنوع باقی نخواهد بود. در چنین شرایطی حاکمیت، نوعی از پیشرفت را مورد حمایت قرار میدهد و تدارک می‎کند که ممکن است نیکوکاری با آن همراهی نداشته باشد. اگر چنین شود آنگاه آن که از صحنه خارج می‎شود نیکوکاری است. نیکوکاران که از همه آنچه منفعت شخصی نام دارد، می‎گذرند تا آن را برای مصلحت جامعه خودشان و مصلحت جامعه بشری و مصلحت جهان هستی مصروف دارند، دارای فهمی و ادراکی از نیازهای جامعه مورد نظر هستند و ایده‎هایی برای خدمت در سر پرورش داده‎اند. این گروه را نمی‏توان پیروانی دانست که منتظرالفرمان باشند! اینجاست که حکمرانی عقلانی می‎تواند کارساز باشد. حکمرانی اگر حکمرانی دارای تصویر دستوری ثابت و از بالابه‎پایین برای تحقق پیشرفت باشد، آنگاه بین حکمرانی و عقلانیت نیکوکاری تعارض پدید می‌آید و این شرایطی است که اغلب فعالیت نیکوکاری را از کشور خارج می‎کند.

ممکن است اشخاص دارای آرزوهای بلند برای بکارگیری دارایی نیکوکاران چنین استدلال کنند که در همه جای دنیا این وضعیت وجود دارد که نیکوکاری در خدمت فعالیت توسعه کشورها قرار دارد و بر اساس نظام حکمرانی آنجا به پیش میرود. اولین سوال در  اینجا این است که آیا اگر در همه جای دنیا چنین است در آن جای دنیا چیزهایی هست که در این جای دنیا هم هست آیا حکمرانی در آنجا با اینجا یکسان است که انتظار است در امر پیشرفت نیز شاهد همراهی نیکوکاری با برنامه‏های ازپیش‏طراحی‏شده حکمرانی باشیم؟ به عبارت دیگر اگر حکمرانی در یک کشور عقلانی و  اخلاقی باشد و اگر حکمرانی برآمده از جامعه خودش باشد آنگاه برنامه‎ها و اعمال حکمرانی مورد حمایت جامعه خودش خواهد بود و نظام حکمرانی به سیاست ها و برنامه هایی برای پیشرفت نظر خواهد داشت که مردم و البته نیکوکاران پذیرای آن هستند و با اشتیاق به تحقق آن کمک می‎کنند. اما اگر شاهد چنین وضعیتی نباشیم، نیکوکاری و حکمرانی در تعارض با هم قرار می‎گیرند و هر یک به راهی رهسپار می‏شوند.

وقتی موضوع نیکوکاری  با برنامه پیشرفت حکمرانی در تعارض قرار میگیرد، دو اتفاق احتمال بروز دارد: موضوع اول آن است که فعالیت‎های نیکوکارانه به جای دیگری در این جهان کشیده می‌شوند و به کار دیگری مصرف می‎گردد. به عبارت دیگر نیکوکاران مردمانی جهان وطنی هستند و از این نظر کارشان را در جای دیگری دنبال خواهند کرد. اما موضوع دوم حایز ارزش بسیار است و آن اینکه در چنین شرایطی شاهد کوشش اصلاح‎گرانه نیکوکاران خواهیم بود. نیکوکاری گاه در خدمت عقلانی کردن حکمرانی هم قرار می گیرد. نیکوکاران هم برای تغییر و بهبود بر اساس فعالیت‎های نیکوکاری تلاش خواهند کرد. به عبارت دیگر مسئولیت اجتماعی نیکوکاری وجه دوم این ماجراست. در روش اول با نوعی گریز برای پیدا کردن محیط مناسب مواجه هستیم. این همان چیزی است که آنرا «مسئولیت‌پذیری نیکوکارانه» می‎توان نامید. اما دومین طریق، امری فراتر از آن است و آنرا می‎توان «مسئولیت‌پذیری اجتماعی نیکوکاران» نامید. روش دوم در واقع نوعی اصلاح‎گری اجتماعی است که در خدمت توسعه عقلانیت حکمرانی قرار می‎گیرد.

از این نظر در واقع نمی‏شود به فردی که قصد دارد دارایی خود را برای خدمت به مردم صرف کند، دستور داد که آن را در کجا و چه زمان و در چه موضوعی هزینه بکند. آنچه از حکمرانی انتظار است ایجاد فرصت‎های متنوع و حمایت همه‎جانبه برای ارائه خدمت به مردم است. در چنین تدارکی برای نیکوکاری، البته گاه تشخیص نیکوکاران با ترسیم حاکمان ممکن است متفاوت باشد. پذیرش این تفاوت راهی است برای آنکه حاکمیت آشکار کند که از بردباری لازم در چارچوب دمکراسی برای پذیرش طرق مختلف برخوردار است.

کشمکش‎های ناشی از خواسته‎های حاکمیت: نیکوکاری با آزادی از موقعیت و آزادی از موضوع معنا پیدا می‏کند. کسانی که موضوعات مدون و موقعیت‏های مقرر برای نیکوکاری دردست دارند و بر آن اصرار می‎ورزند، مخالفان واقعی نیکوکاری هستند. آنان مانع بزرگ بر سر راهی هستند که نیکوکاری را با پیشرفت پیوند می‎دهد. تجربه تاریخی یکصد سال گذشته جامعه ایران حکایت از آن دارد که وقتی کوشش می‎شود تا الگویی برای پیشرفت تدارک شود، اصولا به شرحی تدارک می‎شود که به وضوح می‎توان آنرا برخاسته از فرمان‏های حاکمانه قلمداد کرد نه برآیند خواست مردمی با واقعیت‎های متنوع اجتماعی. چنین الگوهایی بجای آنکه بر شواهد میدانی برآمده از خواست‎های جامعه‎ای سرشار از تنوع بنا شود، بر افکار و آرزوهای مدیران ارشد و حتی گاه آرزوهای اعلام نشده آنان (منویات) می‏شود و با حکم حاکمانه هم بهترین الگو قلمداد می‎شود! آنچه برای مردم از میوه این باغ می‎رسد، دستور به تبعیت است! اینچنین الگویی ممکن است توسط کارکنان یک سازمان اداری پیگیری و تبعیت شود، اما هرگز نمی‎تواند مبنایی برای عمل آزادگانی باشد که برای رهایی دیگران همنوعان خود کوشش می‎کنند.

در چنین شرایطی است که نیکوکاری دچار اختلال می‎شود. کوشش حکمرانی برای آنکه نیکوکاران در مسیری قرار گیرند که مورد نظر و مورد تایید است و رفتار و افعال نیکوکاران به نحوی مدیریت شود که ارزشی یا اصولی یا حتی قانونی! نامیده می‎شود، تلاشی است تا قالب‎های حکمرانی را بر عمل نیکوکاران سوار کند.  این همان چیزی است که تعارض پدید می‎آورد؛ تعارضی که معمولا با خارج شدن نیکوکار از فعالیت در ایران همراه می‎شود.

کشمکش‎های مربوط به مالکیت: در اندک مواردی ممکن است نیکوکاری تن به تکالیف مورد نظر حاکمیت بسپارد و در این شرایط ازپیش‎طراحی‎شده اقدام نماید. در چنین شرایطی هم اگر کسانی با همین شرایط کنار آیند و به نیکوکاری اقدام کنند، بسیاری مواقع همچنان کوشش برای آن می‎شود که دستاورد نیکوکاری به تصرف حاکمیت درآید! گرچه اقدامات قبلی هم به نوعی تصرف دستاوردها دیده می‎شود و آنان را می‎توان «محدودشدن به موضوع و مکان» و «محدودشدن به اقدامات محدود» نامید؛ اما این تصرف دستاوردهای نیکوکاری دارای جنس دیگری است: «تسلیم‎شدن به نام‎گذاریهای حکومتی». تصرف دستاوردهای نیکوکاری اصولاً از جانب حاکمیت موضوعی عجیب است و البته گاه علاوه بر تصرف، مالکیت حکومت بر آن هم اعمال می‏شود. نمونه چنین تصرف‎هایی در نام‎گذاری بوستان خیرساز، مدرسه خیرساز، بیمارستان خیرساز، دانشگاه خیرساز یا حتی مسجد خیرساز وجود دارد! این تصرف چنان گسترده و حق به جانب دنبال شده است که اگر در جایی یکی از مدیران حکومتی به علتی گاهی از آن تصرف فاصله می‎گیرد، مورد تحسین واقع می‎شود!!! وقتی «نام» چنین تصاحب می‎شود، امکان اعمال نیات نیکوکارانه در محتوا و برنامه‎ها و روش‎ها و مخاطبان موضوعی توهمی خواهد بود. این عمل نیکوکاری را در درون مردم درهم می‎شکند و پیامد آن فروپاشی عمل نیکوکارانه است.

لینک کوتاه : https://ava.kheir.ir/?p=1340
  • نویسنده : نعمت‎الله موسی‎پور

نوشته های مشابه

31شهریور
طرحی نو در مدیریت امر خیر
گفتگوی مجتبی اصغری با دکتر نعمت‌الله موسی‌پور:

طرحی نو در مدیریت امر خیر

31شهریور
آموزش نیکوکاری و عمل خیّری
نعمت‎الله موسی‎پور:

آموزش نیکوکاری و عمل خیّری

ثبت دیدگاه

قوانین ارسال دیدگاه
  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید مدیریت تارنما منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.