تمدن اسلامی در نتیجه گفتمان جدیدی که عرضه نمود توانست برای بیش از یک هزاره نظام فرهنگی، تاریخی و تمدنی جهان را متاثر از خود سازد. زایش تمدنی اسلام و پیوند آن با تمدنهای کهن روم و ایران، نه تنها به فراگیر شدن گفتمان اسلامی انجامید، بلکه همزمان خوانش های جدیدی از تمدنهای دیگر را نیز ممکن ساخت که در نتیجه آن عصر نوزایی علمی ابتدا در جهان اسلام و پس از آن در تمدن غربی آغازیدن گرفت.
از مشخصههای تمدنهای بزرگ این است که آنها هم در ظهور و هم در دوران زوال تاثیرات خود را بر جهان پیرامون و نظام فکری آن میگذارند. این ویژگی در مورد تمدن اسلامی نیز صدق میکند و همانگونه که ظهور آن اتفاقی بزرگ قلمداد میشود، انحطاط آن نیز مهم تلقی شده و موثر واقع میشود.
پیشاهنگی تمدن اسلامی در علوم انسانی، علم، طب، فلسفه، دانش، هنر، معماری و … همانگونه که جهان را به آستانه خیزش علمی و رشد اقتصادی سوق داد، انحطاط آن نیز باعث شد تا جهان در خلاء معنادار چنین ایدئولوژی به سمت ذهنیت اومانیستی عصر صنعت سوق پیدا کرده و خود را در ورطه مدرنیسم و نحلههای فکری عصر روشنگری اروپایی بیاندازد و به ناچار مسیری را بپیماید که نتیجه مستقیم و غیرمستقیم آن دور شدن از گفتمان مذهبی و دل بستن به نهیلیسم اعتقادی و تفکری است. این در حالیست که همچنان تمدنهای مذهبی اعم از مسیحی، اسلامی یا تمدنهای اخلاق گرای شرقی میتوانند با بازخوانی آموزههای خود و تبیین گفتمان جدید دوران نوزایی خود را آغاز کنند. جهان همچنان به آموزههای دینی نیازمند است و اسلام میتواند تا حد بسیاری به خلاء گفتمانی واکنش نشان داده و به جریان سازی تمدنی بپردازد. این مهم البته نیازمند بسترهایی است که بسته به موضوع مقاله به نوع خاصی از آن خواهم پرداخت.
تمدنها فرایندی حکومتی ندارند. این موضوع مهمی است که باید به آن توجه ویژه داشته باشیم. در این معنا حکومتها ولو قدرتمند نمیتوانند مبدع تمدنی جدید یا جهت دهنده به تمدنی کهن باشند. در نقطه مقابل هر حکومتی میتواند آغازگر انحطاط تمدنی ریشهدار باشد.
زایش تمدنی یا نوزایی تمدنی محصول فعالیت فکری توده برجسته و فرهیخته جامعه است. حکومتها در بهترین مدل متصور تنها میتوانند بسترهای تولید علم و گسترش آن را فراهم سازند. به فرض قرارگیری در متن چنین حکومتی وظایف روشنفکران، دانشمندان، عالمان دینی و فرهیختگان فرهنگی و هنری یک جامعه در وهله نخست ایجاد گفتمان از آموزههای تمدنی و سپس بسط و تبیین نظامی است که به فهم عمومی و جهانی این آموزهها کمک کند. این بخش از مهمترین ارکان نظام تمدنساز به شمار میآید.
اسلام قائل به توان گفتمانسازی قرآن برای جهانی شدن است. این خوانش از دین برای جریان ساز بودن، نیازمند یک تفکر حمایتگر اجتماعی است. تجربه پیشین تمدن اسلامی بیانگر آن است که بخش مهمی از توان جامعه اعم از فکری و مالی باید به سمت وسوی آن برود که یک خواست آکادمیک یا محفلی را به نوعی مطالبه اجتماعی بدل سازد. در این مسیر نقش نهادهای حمایتگر مردمی مهم و تاثیرگذار است.
گفتمان قرآنی نیازمند استخراج دادههایی متناسب با جهان معاصر است. این فرایند میتواند به فراگیری و پذیرش آموزههای این تمدن دینی کمک بسیاری نموده، آن را در یک چارچوب مشخص نظری ساماندهی کند. در این چارچوب فعالیتهای قرآنی باید به سمتی سوق داده شوند که محوریت استخراج منابع ظرفیت دینی برای گفتمانسازی نوین اسلامی به عنوان افق چشمانداز در منظر دید آنها قرار بگیرد. این مهم است که جامعه در عمومیسازی این نظام تمدنی پیشقدم شده و به مدل سازی آن در ابعاد محلی و ملی کمک کند.
گفتیم که حکومتها اساسا توان تمدنسازی در جهان معاصر را ندارند ولی در نوع خود میتوانند بسترسازی شکوفایی تمدنی به شمار آمده و یا به مانع مهمی در رشد و توسعه یک نظام تمدنی تبدیل شوند. بر فرض اهتمام حکومت به گفتمان سازی تمدنی، نقش جامعه مدنی، انجمنهای اجتماعی و کانونهای تولید و آموزش دانش برجسته میشود. به این مجموعه به فراخور تمدن قرآنی باید تشکلها و عالمان علوم دینی و قرآنی را نیز افزود.
تقویت نهادهای دینی از دیرباز بر عهده توانگران مذهبی و عموم مردم بوده است. این مهم عامل اصلی مانایی دین در بزنگاههای تاریخی است و همچنان میتواند تضمین کننده حیات اجتماعی و علمی آن در جهان معاصر باشد. خیرین مذهبی با احداث کتابخانه، مساجد و مدارس دینی و علمی نقش مهمی در طول تاریخ اسلامی در شکوفایی تمدنی این مذهب الهی ایفا نمودهاند. این نقش و جایگاه همچنان کاویژههای خاص خود را از دست نداده و بر قوت خود باقی است. فعال شدن مجدد این گروه اجتماعی و افزودن توان تازه بنیان تشکلهای جامعه مدنی به گروه خیرین قرآنی میتواند راهگشای مسیری باشد که گفتمانسازی اجتماعی و تمدنی را در جامعه در پی داشته باشد. این توان اجتماعی باید در خدمت دادهپردازی معاصر از آموزههای دینی درآمده و گزارههای کهن آن را نیز به روزرسانی کند. تشکلهای خیریه مذهبی در صورت حرکت در این مسیر نوین است که میتوانند موثر واقع شده و جریانساز باشند. هدایت منابع حمایتی دین که عمدتا در قالب موقوفات اسلامی تعریف شدهاند، به سمت و سوی علمیسازی دین و استخدام مفاهیم جدید برای تبلیغ آن میتواند نقش مهمی در تبیین تمدن اسلامی ایفا نماید. جدیانگاری این نقش تاریخی یکبار جهان را متاثر از تمدنی بزرگ نمود و بار دیگر نیز میتواند جهان را در بهت و شگفتی فرو برد.