وقتی میخواهیم درباره زنان و کنش خیرخواهانه سخن بگوییم، این سخن باید بر بستر زمینه و زمانه باشد. مراد از زمینه و زمانه به طور ساده همان توجه به زمینه مندی اجتماعی است. وضعیت اجتماعی امروزی در جامعه ایرانی برای زنان به طور کلی وضعیت متحول شده در حال بازتحول است. از یک سو با توسعه آموزشهای رسمی به ویژه آموزش عالی برای زنان، تصویر از زن و منزلت اجتماعی او در جامعه تغییر کرده است. متناظر با آن تصور و انتظار از نقشی که زنان از خود دارند (هویت زنانه) نیز در حال تحول اساسی است. اما تمامی این روایت، نشان دهنده وجه مثبت ماجرا نیست. زنان امروز جامعه به همان میزان که مطالبه استقلال عمل، جایگاه اجتماعی بهتر و امکانات و آزادی بیشتر در تحرک اجتماعی را تجربه میکنند، در یک احساس خلأنسبی از رهاشدگی، از جاکندگی نسبت به هوی سنتی تثبیت شده، به ویژه در خانواده، ناپایداری در موقعیتهای اجتماعی را نیز تجربه میکنند. در نتیجه زنان امروز، به خصوص اگر تمایل به حضور بیشتر در عرصههای اجتماعی داشته باشند، ادراکی دوگانه از شیرینی نقش آفرینی بیشتر نسبت به نسل مادران خود و همزمان، تلخی مواجهه با انواع دشواریها و ناامنیها در برخی موقعیتهای کاری را تجربه میکنند، طعم گسی که گاه آنها را به واکنشهای متفاوتی وامی دارد. صرف نظر از انواع واکنشهایی که گاه منجر به تخریب موقعیت فرد در جامعه میشود، بخشی از این واکنشها از سوی زنان، در کمک به رفع یا کاهش نیازها یا دردهای اجتماعی است. این واکنشهای خیرخواهانه میتواند در یکی از حالتهای زیر رخ دهد:
🔲 وقتی زنی با حضور در فعالیتهای مختلف به ویژه مواجهه با موقعیتهای مردانه، احساسی آمیخته از ناخرسندی و ناامنی را تجربه میکند، ممکن است به سوی شکل دهی اجتماع زنانه حمایتگر هدایت شود. این اجتماع زنانه، میتواند سازمان مردم نهاد حمایت از زنان آسیب پذیریا موسسه خیریه حمایتی از زنان و کودکان باشد. چنین زنانی تلاش میکنند با شکل دهی گروهی که کنش داوطلبانه درآن، مستلزم هیچ احساس ناامنی یا معذوریتهای اخلاقی و ارتباطی نیست، کارکردی مضاعف برای حمایت از هم نوعانی را نشان دهند که گاه آنها را هم درد خود میدانند. در واقع چنین زنانی، در تلاشاند تا محیطی امن برای فعالیت مؤثر اجتماعی زنان را فراهم آورند.
البته این گروه از زنان بنا بر منطق، در حداقل سطحی از پایگاه اجتماعی و اقتصادی قرار دارند که فراغت و آسودگی خاطر برای فعالیتهای اجتماعی را داشته باشند.
🔲 زنانی دیگر که احساس میکنند، هم نوعانشان دچار نوعی غفلتی مردانه از امر زنانه هستند، تلاش میکنند تا برای نیازهای اجتماعی زنانی که کمتر به آنها توجه میشود، پای به میدان بگذارند. مسئله این گروه برخلاف گروه نخست، نداشتن محیط امن و وضعیت رضایت بخش برای نقش آفرینی مؤثر زنان نیست. بلکه آنها بیشتر دغدغه کمک و حمایت از زنانی را دارند که نیازمند حمایت و توجه بیشتر هستند. زنان سرپرست خانوار، زنان تحت خشونتهای خانگی و زنان و دختران خانوادههای بزه دیده بخشی از جامعه هدف این گروه هستند که زنان نیک اندیش داوطلب، به صورت فردی یا در قالب گروههای داوطلبانه و نیکوکار، برای حمایت اجتماعی از آنها وارد عمل میشوند.
🔲 هرچه زنان بیشتر در جامعه حضور پیدا میکنند، تجربه مستقیم آنها از نیازهای مختلف و گروههای نیازمنیر نیکی نیز عمیقتر میشود. در نتیجه همانگونه که زیر جامعه سنتی در شبکهای از روابط اجتماع سنتی، افراد و گروههای نیازمن محله را شناسایی و به آنها کمک میکرد، در جامعه جدید نیز زنان فعال در عرصه اجتماعی بر فضای جامعه اثرگذارند. آنها با شناختی برآمده از تجربه زیستی روزمره در شهر، به مشارکت در فعالیتهای نیکوکارانه و داوطلبانه برای پاسخ به بخشی از نیازهای جامعه ترغیب میشوند. این نیازها نه تنها زنان یا کودکان، بلکه تمامی گروههای اجتماعی و تنوعی از اولویتهای مختلف اجتماعی را شامل میشود.
🔲 در نهایت، گروه دیگری از زنان هستند که در مواجهه با شرایط ناپایدار اجتماعی، راه حل را دریاری بیشتر در چارچوب دین، نهادها و نمادهای دینی میبینند. آنها گاه با نذرونیاز و پرداخت بخشی از مال خود برای صدقه یا موقوفات دینی، عملی صواب برای کسب ثواب و در جهت دغدغه دینی خود انجام میدهند. گاهی نیز در مساجد و هیئتهای مذهبی برای حمایت از گروههای محروم کمک مالی یا مادی اهدا میکنند. در مجموع دغدغه آنها در جهت دغدغه دینی، کمک به رفع مشکلات از راه تقویت و حمایت نهادهای دینی و کمک به گروههای مذهبی و محروم است. البته ممکن است سنخهای دیگری از زنان کنشگر نیکوکار یا داوطلب هم بتوان معرفی کرد؛ اما سنخهای اصلی بر اساس انگیزشهای برآمده از تجربههای زندگی اجتماعی در جامعه امروز در یکی از چهار دسته ذکرشده قرار میگیرند. انگیزه مشارکت زنان در فعالیتهای نیکوکارانه و داوطلبانه را میتوان در این موارد برشمرد:
- زیستی زنانه در جامعه شهری امروزی
- تجربه عمیق گاهی دردناک، از موقعیتهای اجتماعی
- نیاز به همدلی و حمایت همدلانه از هم نوعان
این سه مورد، سه ضلع مثلثی هستند که میتوانند تبیین کننده انگیزه زنان در این قسم فعالیتها باشند. آنها از یک سو درکی عاطفی و صمیمانهتر نسبت به محرومیتها و نیازهای گروههای مختلف جامعه دارند. از سوی دیگر، مشارکت نیکوکارانه و کنش داوطلبانه، ارضاکننده تمایل آنها به نقش آفرینی مؤثر اجتماعی است. به ویژه در جایی که موقعیتهای شغلی و اقتصادی میتوانند مخاطرات یا نارضایتیهایی به همراه داشته باشند، فعالیت در بخش اجتماعی و مؤسسات خیریه همراه با نوعی رضایت خاطر و آرامش درونی برای زنان خواهد بود. در نهایت اینکه مشارکت در فعالیتهای نیکوکاری و داوطلبانه برای زنانی که خود، طعم محرومیت را چشیدهاند یا در موقعیتهای دشوار قرار گرفته اند، نمادی از همدلی و ابراز یگانگی با هویت و پیشینه زندگی است.
آنها به این ترتیب اجتماع زنانه را در برابر نیازها، محرومیتها و مشکلاتی که زنان را در بر گرفته یکپارچه نشان میدهند. این گروه گویی در مبارزه با این مشکلات، سلاحی نرم، همچون مشارکت در امور خیر و داوطلبانه را انتخاب کرده اند، سلاحی از جنس یکرنگی و در امتداد ماهیت عاطفی و احساس مادرانه موجود در نهاد خود.