بررسی تجارب مبارزه با فقر در جهان نشان میدهد که مؤثرترین راهبرد برای این هدف، توانمندسازی فقرا، خلق فرصتهای درآمدزایی و عرضه خدمات اجتماعی به ایشان به منظور افزایش توان آنان برای استفاده از فرصتها است. بدیهی است در ایجاد این فرصت ها، خدمات مالی در شکل اعتبار، بیمه و پس انداز، نقش مؤثری ایفا میکند. از این رو، یکی از راهکارهای توانمندسازی فقرا و ایجاد دسترسی به سرمایههای مالی برای آن ها، عرضه خدمات تأمین مالی خرد معرفی شده است.
تأمین مالی خرد، دربردارنده عرضه وامهای کوچک با سازکارهای جایگزین وثیقه (مثل وامدهی گروهی) به افراد فقیر است که معمولاً با نظارت و هدایت در نحوه هزینهکرد آن، همراه است. در واقع، وجه اشتراک مؤسسات تأمین مالی خرد، تعهد و الزام به عرضه خدمت به افرادی است که از بخش بانکی رسمی بیرون ماندهاند.
تأمین مالی خرد در شرایطی که هم برنامههای دولتی و هم راهکارهای بخش خصوصی در وامدهی به فقرا با شکست مواجه شده بود ظهور کرد و راهکارهایی برای ایجاد دسترسی به خدمات مالی برای فقرا ارائه نمود و این امید را ایجاد کرد که مشارکتکنندگان در برنامهها از فقر نجات یابند. هرچند تأمین مالی خرد به منزله یکی از تجربههای موفق فقرزدایی مطرح می-شود اما ابهامات مهمی درباره ظرفیت عملی آن برای ریشهکنی فقر وجود دارد.
تأمین مالی خرد برای دو مورد از رایجترین مسائل مالی موجود در اقتصادهای در حال توسعه، راه حلی را فراهم کرده است: فقدان وثیقه و هزینههای زیاد نظارت بر وامهای خرد؛ اما مسئله اینجا است که با توجه به محدودیتهای اخذ سود از وامهای خرد، فعالیتهای نهادهای تامین مالی خرد، محدود میشود و این نهادها اغلب به پرداخت وامهای بسیار کوچک (در حد ۱۰۰ دلار و حتی کمتر) با سررسیدهای کوتاهمدت روی میآورند که در نهایت میتواند مشکل فقر مطلق (رفع گرسنگی) را رفع نماید و اثر چندانی در توسعه ندارد. پس موفقیت تأمین مالی خرد با موانعی روبهرو است و تداوم کار آن، نیازمند حمایت است. در میان گزینههای حمایتی، منابع خیریهها و ایجاد پیوند بین تأمین مالی خرد و نهادهای خیریه و مردمنهاد، یکی از پاسخهای برتر است. در واقع، نهادهای خیریه میتوانند در مسیر تحقق اهداف خودشان از ظرفیتهای تأمین مالی خرد بهره ببرند و ضمن کمک به تداوم و نیز گسترش فعالیت این نهادها، بسترساز محرومیتزدایی و توسعه مناطق محروم شوند.
- نسبت تأمین مالی خرد و فقرزدایی
از نظر محمد یونس، تکیه بر اقتصاد بازاری و تأکید بر مسئولیت اجتماعی شرکتها، معضل فقر را رفع نخواهد کرد. از سوی دیگر ورود دولتها برای رفع فقر نیز -به دلایلی مثل ناکارآمدی و فساد- راهگشا نخواهد بود و کمکهای مستقیم خیریهای و سازمانهای مردمنهاد نیز اثر چندانی در توانمندسازی فقرا ندارد و عمدتاً صرف نیازهای جاری آنها میشود؛ ضمن اینکه پرداخت کمکهای مستقیم، فقرا را به کمکها وابسته میکند و عملاً قدرت و توان تولید و نوآوری را در آنها از بین میبرد.
پیشنهاد محمد یونس، وارد کردن فقرا به نظام اقتصادی و ایجاد شغل و ترسیم مسیر ایفای نقش اجتماعی برای آنها است و با توجه به اینکه یکی از موانع اصلی این کار، فقدان دسترسی فقرا به منابع مالی است و لذا تأمین مالی خرد میتواند راهبرد اصلی خروج از فقر باشد. مدافعان چپگرای این برنامه بر ویژگیهای پایین به بالایی، جمعگرایی، تعاونی بودن، تمرکز بر زنان و از همه مهمتر، حمایت از کسانی که نیازهایشان تأمین نمیشود متمرکز میشوند. مدافعان راستگرای این برنامهها نیز بر هدف رفع فقر همزمان با ایجاد انگیزه برای کار و تلاش، هدایت و راهبری غیردولتی، استفاده از سازکارهای مبتنی بر نیروهای بازار و تردید کلی درباره یارانههای مداوم تأکید میکنند.
مطالعات زیادی به نقش مثبت تأمین مالی خرد در بهبود وضع فقرا اشاره میکند؛ اما این موفقیتها موجب ظهور خوش بینی مفرطی شد که تنها راه ریشهکنی فقر را پناه بردن به تأمین مالی خرد قلمداد میکرد؛ اما گذر زمان نشان داد که تأمین مالی خرد -علیرغم دستاوردهای مثبت ستودنی- بهتنهایی نمیتواند از عهده این هدف برآید.
- مسئله پایداری در نهادهای تأمین مالی خرد
اگر نهادهای تأمین مالی خرد را به منزله کسبوکارهای خصوصی تحلیل کنیم باید، طبق منطق بازار، سودآوری خود را در طول زمان تداوم بخشند و یا حداقل بتوانند هزینههای عملیاتی خود را پوشش دهند. در همین راستا، پایداری عملیاتی، به توانایی نهاد مالی برای خلق عواید کافی جهت پوشش هزینههای عملیاتی اشاره میکند. پایداری عملیاتی نشان میدهد درآمد حاصل شده، تمام هزینههای عملیات اجرایی پرداخت وامها و دریافت اقساط و… را پوشش میدهد. البته مطالعات متعددی، نشان ازعدم پایداری عملیاتی نهادهای تأمین مالی خرد دارد.
مفهوم پایداری مالی، فراتر از پایداری عملیاتی است و به معنای توان نهاد مالی جهت پوشش هزینه سرمایه (علاوه بر هزینههای عملیاتی) است. دستیابی به پایداری مالی برای نهادهای تأمین مالی خرد، آسان نیست؛ چراکه مشتریان آنها، اعتبار بسیار پایینتری نسبت به مشتریان بانکهای تجاری دارند و جریان نقدی عملیاتی آنها با نوسانات و مخاطرات زیادی همراه است؛ و این امر، پایداری مالی آنها را تحتالشعاع قرار میدهد.
اولین راهکاری که برای حل این مشکل به ذهن میرسد افزایش نرخ بهره وامها است؛ اما این افزایش، مشکل را حل نمیکند زیرا بهرههای بیشتر اغلب به جای افزایش سود این نهادها، احتمال افزایش نکول را افزایش میدهد. طبق نتایج مطالعه مرداچ، در مجموع، برنامههای تأمین مالی خرد تنها به ۸۳٪ از مقدار لازم برای وصول به پایداری مالی دست یافتهاند؛ از این رو، بسیاری از سازمانها و نهادهای اعتباری خرد به دنبال رسیدن به پایداری مالی نیستند و تلاش میکنند تا از یارانههای دولتی و یا حمایتهای خیریهای استفاده کنند و کسری منابع خود را پوشش دهند.
- چرا موفقیت راهبردهای توسعه مبتنی بر تأمین مالی خرد به حضور بخش سوم نیاز دارد؟
برای کاهش فقر، بدون شک باید ترکیبی از خلق فرصتهای درآمدزا و عرضه خدمات رفاهی و اجتماعی (مثل آموزش، مهارتافزایی شغلی و یا وامهای ضروری که توان فقرا را برای واکنش به رویدادهای غیرمترقبه افزایش میدهد) دنبال شود. در این میان، حداقل دو گزینه برای تحقق توأم هر دو حوزه وجود دارد: ۱- استفاده از منابع دولتی و ۲- استفاده از ظرفیتهای نهادهای مردمنهاد و خیریه.
کنشهای دولت در حوزه فقرزدایی معمولاً در قالب اعطای تسهیلات یارانهای یا اعطای کمکهای مستقیم به اقشار آسیبپذیر با اتکا به منابع مالی دولتی دنبال میشود و بررسیهای مختلف بهعدم موفقیت هر دو روش در رفع فقر اشاره میکنند. مهمترین ضعفهای تسهیلات یارانهای آن است که اولاً فراگیر نیست، ثانیاً فقط یک بار عرضه میشود و ثالثاً دولت، نظام انگیزشی کاملی برای رصد اثربخشی این وامها ندارد. طبق بررسی بانک جهانی، تأسیس نهادهای مالی توسط دولتها برای اعطای اعتبارات ارزان به افراد به نتیجه مطلوب منتج نشده است و حمایتهای دولتی از این نهادها، زمینهساز انحراف آنها از اهداف اصلیشان شده و ممکن است به ظهور سطوحی از فساد بینجامد. از این رو، تملک این نهادها توسط دولت، راهکار مطلوبی تلقی نمیشود.
در مقابل این راهکار، راهکار حمایت نهادهای خیریه از نهادهای تأمین مالی خرد مطرح میشود. حمایت نهادهای خیریه از آنها به دلیل ایجاد استقلال از دولت وعدم وابستگی به نوسانات بودجه یا سایر تغییرات سیاستی، مطلوبتر است. برخی متفکران معتقدند نهادهای تأمین مالی خرد میتوانند نقش مؤثری در تخصیص کارای وجوه خیریه ایفا کنند. این نهادها میتوانند این اطمینان را برای نهادهای خیریه ایجاد کنند که صدقات آنها -با افزایش سرمایه نهادهای تأمین مالی خرد و افزایش توان وامدهی آنها به فقرا- بیشترین اثر را در کاهش فقر فقرا و رفع نیازهای آنان خواهد داشت. علاوه بر این، یکی از مسائل نهادهای تأمین مالی خرد، بهره بالای مطالبه شده روی وامهای آنها است. منابع خیریه میتواند با پوشش هزینههای عملیاتی (مثل پرداخت دستمزد کارکنان صندوق)، زمینه کاهش بهره و حتی به صفر رساندن آن را فراهم نماید.
از سوی دیگر، در مؤسسات تأمین مالی خرد، عزّت نفس وامگیرنده از بین نمیرود؛ برخلاف دریافتکننده صدقه که عزت نفس خود را از دست میدهد. از این رو استفاده از منابع خیریه را میتوان به منزله راهبردی کلیدی برای ارتقای فرهنگ اسلامی تلقی کرد. همچنین، سازکارهای ابتکاری برنامههای تأمین مالی خرد میتواند با اعتمادآفرینی درباره تخصیص منابع به فقرای واقعی، زمینه سپردهگذاری بیشتر افراد خیر را در این صندوقها فراهم کند. استفاده از وقف نیز (در چهار صورت وقف اموال منقول و غیرمنقول، وقف سهام، وقف پول و انتشار اوراق وقف) میتواند به تقویت بنیه مالی نهادهای تأمین مالی خرد کمک کند. پژوهشها نشان میدهد اگر نهاد تأمین مالی خرد از طریق وقف پول و قرضالحسنه، تأمین مالی شود با مشکلاتی که مؤسسات تأمین مالی خرد متعارف با آن مواجه هستند از جمله ریسکهای اعتباری یا مخاطرات اخلاقی مواجه نخواهد شد و از نظر اقتصادی پایدار خواهد بود.
راهبرد پیوند نهادهای خیریه و نهادهای تأمین مالی خرد میتواند زمینه جذب بیشتر منابع را در نهادهای خیریه هم فراهم نماید؛ بدین صورت که رضایت خیّران از دادن پول به نهادها تأمین مالی خرد به علت نقش مثبت آنها در کاهش فقر، افزایش مییابد. علاوه بر این، نهادهای خیریه میتوانند به نهادهای تأمین مالی خرد جهت عرضه خدمات غیر مالی (مثل سوادآموزی، آموزش سبک زندگی، مهارتافزایی، سنجش و ارتقای سلامت و…) کمک کنند. لازم به ذکر است که در علم اقتصاد، آموزش و سلامت، جزء کالاهای عمومی است که به دلیل آثار خارجی مثبت، انگیزه سرمایهگذاری بخش خصوصی در آنها چندان زیاد نیست. اگر منابع خیریه برای این امور نزد نهادهای تأمین مالی خرد قرار گیرد انگیزه این نهادها برای افزایش سرمایهگذاری در حوزه آموزش و سلامت و به طور کلی ایفای نقش اجتماعی بیشتر، افزایش پیدا میکند. همچنین، منوط کردن دریافت تسهیلات به دریافت خدمات آموزشی یا بهداشتی، استقبال افراد فقیر را از این برنامهها افزایش میدهد.
در پایان، گفتنی است که نباید از نقش اقتضائات محیط در موفقیت تأمین مالی خرد غافل شد. با تأمین مالی خرد نمیتوان فقر را ریشه کن کرد؛ چراکه عوامل محیطی متعددی در تولید فقر مؤثر است؛ پس به برنامههای مداخلهای دیگری نیز نیاز است. کارآفرینی فراگیر، اهمیت ویژهای برای دستیابی به توسعه متوازن دارد. در کارآفرینی فراگیر بر ایجاد برابری فرصتهای اقتصادی و تحریک کارآفرینی در بین گروههای حاشیهای تأکید میشود. برای این کار نیازمند ایجاد «زیستبوم کارآفرینی فراگیر» هستیم تا تضمینکننده برنامههای کارآفرینی فراگیر مانند پرداخت وامهای خرد باشد. شکلگیری این زیستبوم تا حدود زیادی به مداخله دولت، سازمانهای مردمنهاد و نهادهای خیریه وابسته است. این نهادها باید از سویی زیرساختهای مادی لازم برای فقرزدایی را فراهم نمایند و از سوی دیگر، بستر اجتماعی را برای افزایش اثربخشی اقدامات نهادهای تأمین مالی خرد فراهم کنند.