گفتگو با حامد حمایت کار فعال در حوزه فناوری نیکوکارانه و موسس پلتفرم سایه
لطفا خودتون را برای مخاطبان نشریه ما معرفی کنید و از چه زمانی و به چه شکل وارد حوزه فناوری نیکوکاری شدید؟
حامد حمایتکار هستم، در حوزه نرم افزار تحصیل کردم و حدوداً ده سال است که در حوزه استارتاپ ها کار می کنم و تقریباً از سال ۹۵ پلتفرمی را در حوزه ی استارتاپی خیریه به اسم سایه تاسیس کردم. قبل از تآسیس سایه مدیر یک تیم فنی بودم و با مفاهیم استارتاپی اشنایی پیشین داشتم ، زمانی که در این حوزه ورود کردم، برای حل مشکل نیازمندان ، در واقع وصل توانِ توانمندان به نیازِ نیازمندان پیشنهادی به من شد و من این کار را شروع کردم، تا آنکه پلتفرم سایه خلق شد. در واقع در سایه ما توان توانمند را به نیاز نیازمند متصل می کنیم و تاکنون بیش از دو هزار و سیصد خیریه در سایه دور هم جمع شده اند. هر خیریه متوجه می شود که اگر نیازمند مشترکی با جای دیگری داشته باشد، این نیازمند در چه تاریخی چه دریافتیهایی را داشته است و این امر به جلوگیری از موازیکاری کمک کرد.
با توجه به این که شما از اولین فعالان کرادفاندینگ بودید چه مشکلات و چالش هایی داشتید؟ چطور توانستید بر این مشکلات و چالش ها غلبه کنید؟
یکی از مشکلات جدی ما در واقع در این بحثِ نداشتن اطلاعات صحیح و یا اطلاعات جامع است. خب همانطور که می دانید در کشور تعداد زیادی نهادهای دولتی و شبه دولتی هستند که در این حوزه کار می کنند. خیریه های بسیاری، بزرگ و کوچیک مردمی و یا وابسته به شرکت های مختلف در کشور هستند که هیچکدوم از این ها اطلاعات جامعی ندارند.
حوزه کرادفاندینگ را در کشورهای دیگر چطور می بینید؟ فعالیت ایران در این حوزه چه تفاوت ها و شباهت هایی با فعالیت در جهان دارد؟
در مورد کشورهای دیگر سوال کردید من آن زمانی که می خواستم سایه را تاسیس کنم ، تلاش کردم، بر روی کارهای مختلف که در جهان انجام شده مطالعه کنم. من می دانم که مثلا ً کشور قطر کارهای خیلی خوبی در این حوزه انجام می دهد و مثلاً کارهای دیگری که شرکت گوگل انجام داده بود و کارهای مختلف و متنوعی که در جهان انجام شده بود را بررسی کرده ایم. اما چیزی که من آن زمان با آن برخوردی نداشتم ،این بوده است که در واقع تمامی این کرادفاندینگ ها که در دنیا راه اندازی شده به یک سیستم جامعی وصل شده باشد که آن سیستم بتواند در واقع یک تایید ی بر نیاز و یا نیازمندی افراد بگذارد تا کاربر در واقع خیال اش راحت باشد که جای درستی مراجعه کرده و به فرد درستی دارد کمک می کند. البته خب من فقط در حوزه ی خیریه صحبت می کنم. مسئله پلتفرم ما این بود که چطور می توانیم یک همچین کاری را انجام بدهیم. مثل هر حوزه ی دیگری بحث آنلاین و در واقع آفلاین هر دو نیاز به فرهنگ سازی و عمومی شدن دارد، در حوزه خیریه هم به همین صورت است یعنی مثلا ممکن است که در حال حاضر خیلی از مردم ایران باشند که خرید اینترنتی را به آسانی انجام بدهند و عده ای هم باشند که به سختی چنین کاری را انجام می دهند. ما در حوزه ی خیریه هم با همین موضوع را روبرو هستیم. بعضی از کاربران هستند که خیلی راحت اعتماد می کنند و پرداخت ها را اینترنتی انجام می دهند، اتفاقاً در فضای اینترنتی می توانیم شفافیت بیشتری و گزارش های بهتری داشته باشیم. اما بعضی ها هستند تا حضوری به جایی مراجعه نکنند از پرداختی که دارند، خیالشان راحت نیست. مخصوصا وقتی که مبالغ بالا است، من فکر می کنم هیچ روزی نخواهد رسید که یکی از این دو حذف بشود و هر دو حالت همیشه وجود دارد. انسان هایی خواهند بود که یکی از این دو راه را بروند، قطعا فرهنگ جامعه تاثیرگزاراست و فرهنگ انجام کار انلاین در حال توسعه است ولی هیچ زمان فکر نمی کنم از بین رفتنی باشد یعنی حالا حالا حداقل از بین رفتنی نخواهد بود.
فکر می کنید با توجه به تجربه ای که در حال حاضر دارید اگر قرار بود پلتفرم در حوزه کرادفاندینگ را در حال حاضر تأسیس کنید چه کارهایی در این حوزه انجام می دادید که قبلا انجام نداده بودید و از انجام چه کارهایی پرهیز می کردید؟
امروزه بحث توسعه یک محصول در دنیا بحثی بسیار جدی است، قبلا پیش بینی های دقیقی جهت تولید یک محصول لازم بود، اما امروزه تولید یک محصول را با رفتار مشتری و بازخورد هایی که از مشتری دریافت می کنیم توسعه و رشد می دهیم. من اگر بخواهم محصول جدیدی را در هر حوزه ای ایجاد بکنم، مهمترین بحث آن است که آیا ما هنگامی که می خواهیم آن کار را آغاز کنیم توان و صبر شکل گیری آن محصول را داریم یا نه؟ فرضا اگر محصولی سه سال زمان بر باشد آیا می توانیم در سه سالی که زمانبر است هزینه های آن را نیز تامین کنیم؟ آیا می توانیم اقتصاد آن را به درستی ببینیم؟ آیا صبر تولید چنین محصولی را داریم یا خیر؟ دومین بحث آن است که محصولی که قرار است پایه گذاری شود می بایست در جای درستی پایه گذاری شود. باید در جایگاهی باشد که بتواند اعتماد ذی النفعان اصلی این اکوسیستم را در بر بگیرد. بطور مثال، کمیته امداد یا نهاد های خیریه بزرگی که در کشور وجود دارند هر کدام باید نقش جدی در تولید چنین محصولی داشته باشند تا آن محصول را از خودشان بدانند تا در آینده بتوانند بر اساس پروتکل هایی که هر کدام ممکن است دغدغه های خودشان را داشته باشند در کنار هم قرار بگیرند وگرنه هرگز دو خیریه هم نمی توانند در کنار هم جمع شوند.
مسئله ای که در مورد خیر در کشور و شاید سایر کشورها وجود دارد این است که این مسئله محدود است، یعنی میزان خیری که درکشور در حال انجام است یک مقدار محدودی را شامل می شود که با توجه به قوت نهاد های عمومی و خصوصی خیر به اشکال گوناگونی در حال چرخش به سمت سازمان های مختلف است که این امر هر چند در جایگاه خود می تواند مثبت باشد اما ممکن است مشکل ساز نیز باشد، مثلا یک سازمانی برند معروف در مورد سرطان ایجاد کرده و در حوزه خود فعالیت می کند و در این حوزه آنچنان موفق عمل کرده است که میزان پرداختی هایی که دریافت می کند بسیار بیشتر از نیاز جامعه است، که البته ممکن است سطح خدمات خود را نیز گسترش دهد اما در کل این اقدام نادرست است زیرا در ابتدا نیازمند یک اولویت سنجی در سطح جامعه است،که بهتر هدایت شود، زیرا در این حوزه هرچقدر قوی تر فعالیت می شود پول های بیشتری در آن حوزه جذب می شود و همین موجب کمرنگ شدن سایر بخش ها می شود. توصیه ایی که در حوزه کرادفاندینگ دارم آن است که ما نیازمند مدل هایی هستیم که این بازار را توسعه دهند نه صرفا بخشی از بازار را به سمت خود جذب کند، هر چقدر ما بتوانیم روی این مدل ها کار کنیم که توسعه بازار را نیز به همراه خود داشته باشند به معدل های موفق تری دست پیدا کرده ایم.