همزمان با افزایش انفجاری تعداد سمنها در دهه هشتاد ، توجه بسیاری از نویسندگان مقالات علمی به آنها جلب شد. این سازمانها از جهتی جایگزین تشکیلات دولتی و سازمانهای انتفاعی تصور میشدند که میتوانند جوامع را از چنگال ناکارآمد دولت و دست سرکوبگر بازار رهایی بخشند. از آن زمان تا کنون دو پرسش اصلی در این مقالات این حیطه مطرح شده. نخست پرسشی سیاسی که میپرسد آیا ارائه خدمات عمومی توسط سمنها در جوامع فقیر و شکننده باعث ضعف مشروعیت دولت و نهادهای دولتی و شکنندگی آنها خواهد شد؟ پرسش دوم که بیشتر توسط انسانشناسان پرسیده میشود این است که آیا سمنها به تعهدات و وعدههای خود عمل کردهاند یا نه؟ معمولاً پاسخ منفی است. در ادامه با توجه به ادبیات این حوزه، توصیفی از سمنها و آسیبشناسی آنها ارائه خواهد شد.
- انواع سمنها
از دهه هشتاد که توجه به سمنها بیشتر شد، در مقالات علمی ما با دو گونه از این سازمان مواجهیم. یکی سازمانهای مردمنهادی که در دهه شصت و هفتاد طبق برنامههای محلی خود شان فعالیت میکردند و تامین مالی خود را انجام میدادند. دیگری گونهای از سازمانها که در سطح جهانی اقدام به جمعآوری و توزیع کمک میکردند و از این رو پروژههایشان را بهواسطه پیمانکاران انجام میدادند. چنین سازمانهایی نمیتوانند مستقیماً با ذینفعان خود ارتباط داشته باشند، لذا کمکهای جمعآوریشده را با واسطه زنجیرهای از سمنهای کوچکتر و در نهایت سازمانهای محلی به هدف میرسانند. ما در نوشته حاضر دسته دوم را، که نوع رایج سمنهای امروزی است ، از سه بعد اهداف، محیط و فناوریها بررسی میکنیم. و این کار را با توجه ویژه به اهداف بلندپروازانه و فناوریهای نامشخصشان و محیطهای بیثباتی که در آن فعالیت میکنند، انجام میدهیم.
- عوامل بیثباتی در زمینه سازمانی
سازمانهای بزرگ معمولاً شناخت دقیق از محیط هدف خود ندارند. آنها بیشتر یک سری هدف خوب دارند. مدیران این سازمانها بیشتر تکیه بر تجربه روزانه مجموعه خود دارند و تفاوتهای جغرافیایی، اجتماعی و فرهنگی عموماً در نظر گرفته نمیشود. همین تفاوتهاست که وجود سازمانهای میانجی، سمنهای کوچکتر محلی، را ضرورت میبخشد. وضعیت برای سازمانهایی که میخواهند خدمات ارائه کنند، مانند پزشکان بدون مرز، عموماً از فناوریهای خوبی برخوردارند و ابزارشان در این راه به کارشان میآید، اما سازمانهایی که به دنبال ایجاد تغییرات بلندمدت در افراد و جوامعاند اغلب فناوری چندانی که ارتباطی علی با هدف داشته باشد در اختیار ندارند. در واقع عدم شناخت و تفاوتهای اجتماعی در زمینه کار آنان خود را بیشتر نمایان میکند.
تعریف سمن، آمارگیری و نمونهبرداری از آن
تعاریف متفاوتی از سمنها ارائه دادهاند. برخی به سادگی آن را سازمانی که نه دولتی است و نه انتفاعی تعریف کردهاند. برخی دیگر سمن را مفهومی کاملاً سیاسی و ایدئولوژیک دانستهاند. یک تعریف دیگر سمن را مجموعهای از نهادها میداند که این ویژگیها را داشته باشد:
- سازماندهیشده باشد
- غیردولتی باشد
- غیر انتفاعی باشد
- خودگردان باشد
- کار داوطلبانه در آن دخیل باشد
گسترش ناگهانی تعداد سمنها باعث بروز مشکلاتی در شمارش آنها شده است. به نحوی که در مورد تعداد این سازمانها در کشورهای مختلف آمارهای متفاوت و متناقضی وجود دارد. و این خود مسئله نمونهگیری را دشوار میکند. ایجاد فهرست از سمنهای فعال مانند نشانه گرفتن هدفی متحرک است، زیرا دائماً تعدادی از این سازمانها تعطیل شده و تعدادی گشوده میشوند. از آنجایی که تعریف واحدی از سمنها وجود ندارد و تعداد زیادی موسسه کوچک هستند که پروانه رسمی ندارند، آمار دقیق از تمام سازمانهای فعال در اختیار نداریم.
حتی اگر فهرست کاملی از سمنها موجود باشد، پیش از برگزاری یک پیمایش تایید این دادهها ممکن نیست. حالا که آمار دقیقی هم موجود نیست پژوهشگران از راههای مختلفی برای پیدا کردن آمار و نمونه و پرهیز از خطا استفاده میکنند.
- سازماندهی محیط بیثبات: محدودیتهای ورودی و خروجی
تمامی سازمانها باید ورودیهای خود را از محیطی که در آن کار میکنند تامین کنند و برای خروجیهای خود مصرفکننده بیابند. این مسئلهای چالشبرانگیز است. از یک سو ورودی سمنها معمولاً یا از سوی اهداکنندگان و حامیان مالی تامین میشود که خواستههایشان ثبات چندانی ندارد؛ یا از سوی دولتهای میزبان که سعی میکنند فعالیت سمنها را جایگزین خدماتی کنند که خود باید ارائه دهند. در مورد خروجی نیز باید گفت که بیشتر انرژی صرف سودی میشود که به سرمایهگذاران میرسد و دقیقاً مشخص نیست که خروجی برای چه کسانی تولید شده است.
در مورد ورودی سمنها عوامل بیثباتکننده بسیاری هست. اهداکنندگان میتوانند به ناگاه نظر خود را عوض کنند و یا تصمیم بگیرند که دست از کمک بکشند. سرمایهگذاران نیز اغلب قراردادهای کوتاهمدت میبندند، که باعث میشود سمنها در تکاپوی دائم برای بستن قراردادهای جدیدتر باشند و از سوی دیگر نتوانند برای آینده میانمدت برنامهریزی کنند. معمولاً روند مشابهی در میان سازمانهایی که از ورودی خود ضربه میخورند وجود دارد. با وجود حمایت اولیه اهداف سازمان معمولاً بلندپروازاتهتر میشود، سازمان رشد میکند و نیازهایش بیشتر میشود، اما حمایت کافی برای نیازهای جدید وجود ندارد و در نتیجه سازمان رو به افول میگذارد. راه نجات سازمان در این میان از بین بردن محدودیتهای ورودی و تنوع بخشیدن به منابع از طریق یافتن منابع جدید است. البته که این کار خود پیامدهایی برای سازمان درپی دارد. اگر سازمان موفق شود که مسئله کمبود ورودی را از بین ببرد بخشی از مشکل بیثباتی را حل کرده است.
محدودیت اصلیکه سمنها در رابطه با خروجی با آن درگیرند، دور بودن از محیط عملیات است. آنها معمولاً یک سری نقشه را که در شمال جهان تولید شده، در جنوب جهان پیداه میکنند. آنها باید کمکها را بهواسطه یک زنجیره کمک و به واسطهگری رشتهای از سازمانها به هدف خود برسانند؛ در حالی که نه دسترسی مستقیم به آن محیط دارند و نه با ویژگیهای آن آشنا هستند. چنین دوری و عدمآشنایی فسادآفرین خواهد بود. از یک سود نهادهای میانجی اجراکننده پروژه، آنگونه که تجربه ثابت کرده، گزارشهایی خواهند نوشت که به کام سمن اصلی، که دفترش کیلومترها دورتر از محل اجرای پروژه است، خوش بیاید. از سوی دیگر همین فاصله و نبود امکان نظارت دقیق موجب میشود فرصتطلبان زمینه مناسبی برای سود مالی پیدا کنند. پس از یک سو احتمال دارد خروجیای که در محیط به وجود میاید آنچیزی نباشد که انتظارش میرفت، اما سمن اصلی هیچگاه متوجه نشود و دیگر آنکه ممکن است از منابع سومصرف شود.
- اهداف
مشکل هدف در حیطه کار بشردوستانه ناشی از خصلت چنین کارهایی است، یک فرد بشردوست هنگامی که برای نفع دیگری تلاش میکند ممکن است آنچه دیگران نیاز دارند را ارائه نکند. اگر دریافتکنندگان کمک خود نتوانند نیازهایشان را تعریف کنند، آنچه غالب میشود دیدگاه فعالین بشردوست خواهد بود. برنامههای توسعه پیشتر به دنبال ایجاد زیرساختها و تشکیل سرمایه جهت توسعه مستقیم اقتصادی بودند اما امروزه بیشتر بر مشارکت، توانمندسازی و تغییر پایدار تاکید دارند. تغییر پایدار، مشارکت و توانمندسازی همه از این خواسته سرچشمه میگیرندکه کمکگیرندگان نباید وابسته باشند، بلکه باید عاملیت داشته، منطقی بوده و به خود اتکا کنند. اینها حرفهای زیبایی است اما در عمل گاه به این منجرشده است که بسیاری از برنامهها به دلیل نیاز به بودجه با عنوان ناپایدار کنار گذاشته شوند و گاه سمنها با همین شعارها از زیر بار مسئولیت پروژهها در بلندمدت شانه خالی کنند. در هر صورت تجربه نشان داده که اهداف محدودتر اغلب نتایج موفقتر و پایدارتری خواهد داشت. واضح نبودن اهداف در کنار محدود نبودن آن یکی دیگر از مسائلی است که یک سمن را با چالشهایی جدی روبهرو میکند.
- فناوری
فناوریهای اجتماعی و مادی سمنها بیش از هرچیزی خصلت سازمانیشان را نشان میدهد. تفاوت اصلی بین فناوریهای است که نتایج ملموس و سنجشپذیری را ایجاد میکنند و آنهای که خروجیهای سنجش ناپذیر و نامشهود دارند. با این حال، زمانی که هیچ روش شناختهشدهای برای اندازهگیری بدون ابهام موفقیت وجود ندارد، سازمانهای غیردولتی احتمالاً تغییرات نوآورانه کوچکی در روش خود به خرج میدهند که تاثیر چندانی ندارد. حالا این سوال پیش میآید که این سمنها با وجود محیطهای بیثبات، اهداف نامعین و روشهای نامشهود دارند چه کاری انجام میدهند؟ پژوهشهای پیشین نشان میدهد که بخش بزرگی از منابع این سازمانها خرج حرفزدن و تبلیغ میشود و نه ارائه خدمات واقعی. این حرف زدنها شاید مشکلی را در واقعیت حل نکند، اما مفاهیمی را که در هسته سرمایهگذاری موقت توسعه جهانی هستند، مشروعیت میبخشد.
- ساختن موفقیت
سمنها به ندرت از تکنیکهای موجود برای سنجش برنامههای خود استفاده میکنند. این سوال پیش میآید که سازمانهای مردمنهاد فعال در زمینه توسعه موفقیت را چگونه تعریف کرده و آن را اثبات میکنند؟ برای برخی سازمانها این کار ساده است. آنها به ارائه ارقامی ساده بسنده میکنند. مثلاً تعداد چارهایی که پس از وقوع زلزله در جایی برپا کردهاند. سازمانهای حقوقی موفقیت خود را با پروندههایی که در آن پیروز شدند و بودجه جدیدی که به دست آوردند یا قانون جدیدی که تصویب شد، به نمایش میگذارند. اما برای سازمانهایی که نه محیط، نه هدف و نه فناوری مناسبی دارند، بررسی موفقیت نیاز به خلاقیت زیادی دارد. زیرا ارائه آمار از شکست چندان کار خوشایندی نیست. در مجموع سه روش مرسوم برای ارزیابی و ارائه گزارش اقدامات سمنها وجود دارد: (الف) شمارش فعالیتها و شرکت کنندگان (ب) ارائه توصیفات و روایات از تغییر فرد یا جامعه به دلیل مداخله و (ج) استخدام یک مشاور برای نوشتن گزارشی که در آن موفقیتهای پروژه، چالشهایش (یعنی مشکلات) و نکات نوآموخته را شرح دهد.
یکی از مسائل مهم در این میان این است که چه چیزی باید سنجیده شود. اصولاً گزارش سنجش برنامهها از پایینبهبالا ازانتهای زنجیره کمک آغاز میشود و در نهایت در سمن اصلی تجمیع میشود. نگرانی اصلی این است که خواستههای حامیان مالی به نتیجهای که گزارش داده میشود جهت دهد و آن را از واقعیتی که در حال وقوع است دور کند.
راه دوم سنجش موفقیت که به آن اشاره شد ارائه اظهارنامههایی از سوی ذینفعان برنامههای سمنها به حمایتکنندگان است. آنها با دریافت مدرکی مبنی بر اینکه یکی از اعضای جامعه هدف از خدماتی که دریافت کرده راضی بوده است، احساس میکنند که تلاشهایشان مثمر ثمر بوده.
راه سوم که از آن نام برده شد ارائه گزارش توسط خود سمن یا ارزیاب بیرونی است که توسط سازمان به کار گرفته شده. مشکل اما اینجاست که ارزیابی معمولاً پس از اتمام کار و بر اساس مدارک ایجادشده توسط عاملان پروژه صورت میگیرد. در واقع وجود ارزیابان بیش از آنکه سنجش باشد،ایجاد مدارکی دال بر موفقیت عملکرد سازمان است. هدف ارزیابی عمدتاً نه تلاش برای به چالش کشیدن برنامهها که تلاش برای حفظ کردن آنهاست.
- جمعبندی
گسترش سمنهای توسعه پیامدهای قابلتوجهی داشته است. بیشتر آنچه ما بررسی کردهایم بر اهداف عالی سازمانهای غیردولتی و شکست مکرر در دستیابی به آنها و عواقب ناخواسته و بسیار مهم اجتماعی آنها که عمدتاً نادیده گرفته میشوند، تاکید دارد. ما جمعبندی خود را در ۶ نکته برای پژوهشهای بعدی خلاصه میکنیم.
۱) اولین گام در تحقیقات جدید در مورد سمنهای توسعه، قرار دادن آنها در میان مجموعه وسیعتری از سازمانها و افرادی است که در پی نیازهای مشابه هستند. ما پیشنهاد میکنیم که عدم قطعیت بهعنوان عامل اصلی تعیینکننده ساختارها و شیوههای سمنها در نظر گرفته شده و بررسی شود.
۲) یکی از شروط ضروری برای ببرسی سمنها، توسعه روشهای بهتر نمونهگیری است. در نبود فهرستهای دقیق و جامعی از این سازمانها این کار بسیار دشوار است. یکی از کارهای مفید در این زمینه میتواند تهییه چنین فهرستی و نشاندادن اشتباهات فهرستهای دیگر باشد.
۳) سومین کار تحقیقاتی مهم، پژوهش در باب تفاوتهای سمنها در کشورها و مناطق مختلف با توجه سنتهای سازمانهای سیاسی و اجتماعی مختص هر یک از مناطق است. چنین پژوهشی به ما نشان خواهد داد چرا گونههای خاصی از سمنها در مناطق خاصی بیشتر فعالیت میکنند.
۴) مورد چهارم پرسش از منابع مالیای است که سمنها بهوسیله آن سازماندهی تنظیم میشوند. شناسایی منابع مالی سمنها مستلزم شناسایی کمککنندگان اصلی و ردیابی مسیرهایی است که از طریق آن کمکهای مالی به هدف میرسد. چنین پژوهشی نقش اهداکنندگان را بهتر به ما نشان خواهد داد.
۵) مورد پنجم بررسی این مسئله است که چرا بعضی سمنها بهسوی استفاده هرچه بیشتر از فناوریهای پیچیده تمایل دارند، حال آنکه برخی دیگر از آنها هیچ اشتیاقی به استفاده از فناوری، خصوصاً جدید، نشان نمیدهند.
۶) مورد آخر بررسی رابطه میان میزان عدم قطعیت فناوریهایی مورد استفاده سمنها و اهداف آنهاست. فنآوریها و اهداف قطعاً ارتباط زیادی دارند، و اغلب تعهد به اهداف انتزاعی، متعالی، اما مبهم با فناوریهای سادهای مانند گفتگو، حساسسازی یا آموزش همراه است و سازمانهای غیردولتی با اهداف مشخصتر اغلب فناوریهای تخصصیتر و مؤثرتری دارند. رابطه میان اهداف و فناوریها شایسته توجه دانشگاهی و علمی بیشتری است.