در شرح وضعیت معیار تعاملات چهارگانه انسانی یعنی تعامل با خویش، خلق، خلقت و خداوند، حاکمیت اصل «پرهیز از منفعت شخصی» مطرح است. یعنی وقتی شاهد «عمل ارزشمند و اخلاقی» هستیم که تحت این اصل انجام شده باشد. این موضوع در ارتباط با خداوند با بیان بسیار لطیف امام علی (ع) قابل درک است؛ که فرمود:
اِلهی! ما عَبَدْتُکَ خَوْفا مِنْ نارِکَ وَ لا طَمَعا فی جَنَّتِکَ، بَلْ وَجَدْتُکَ اَهْلاً لِلْعِبادَهِ فَعَبَدْتُکَ. خدایا! تو را پرستش نکردم به طمع بهشتت و نه از ترس جهنمت؛ بلکه تو را چون شایسته نیایش و پرستش دیدم پرستش کردم.
همین منطق در ارتباط با خلقت، خلق و حتی خود قابل پیگیری است. وقتی با چنین منطقی به ایجاد تعاملات چهارگانه وارد میشویم، به حوزهای از فعالیتهای بشری وارد شدهایم که آن را «نیکوکاری» یا «خیر» نامیدهاند. نیکوکاری، عملی انسانی است که ارزش آن به دستاوردهای بعدی آن نیست؛ بلکه به ارزش ذاتی خود عمل است.
امر خیر، ماهیتا دارای زیبایی است. عملی ارزشمند است. کاری خداپسندانه و خلقپسند است. شخصی که به آن روی میآورد، از خود گذشته است و دیگری را مورد توجه دارد. در عمل خیر، شاهد تقدم دیگری بر خویش هستیم. این عمل ارزشمند اجتماعی، آرمانی است که بسیاری به آن دل بستهاند؛ که هر گاه چنین فرصتی برایشان حاصل شود، شکر خدای بجای میآورند. ایرانیان همواره به عمل خیر پرداختهاند. خیر و نیکوکاری نه یک سفارش که یک ویژگی در فرهنگ ایرانیان بوده و هست. میتوان باور به خیر را، اصلیترین باور در میان باورهای فرهنگی مردم ایران و عنصری از عناصر هویتی آنان معرفی کرد. چرا چنین است؟
بررسی تاریخی نشان میدهد که چنین باوری در ایران امروز با تمام سابقه تاریخی آن، به طور جدی و گسترده با آموزههای دینی اسلام آمیخته است. همه مسلمانان باور دارند که فقط با توسل به قرآن میتوانند هدایت شوند و خیر به عنوان یک عمل انسانی، یک از پایههای سهگانه «تقوا» یی ست که جز به آن شخص از «هدایت قرآن» بهره نمیبرد. ذالک الکتاب لاریب فیه؛ هدا للمتقین. الذین یومنون بالغیب و یقیمون الصلوه و ممارزقناهم ینفقون (سوره بقره). انفاق از آنچه رزق شده، لازمه تقوی است؛ همان تقوایی که زمینه هدایت را فراهم میکند. انفاق در عرف عمومی معادل خیّری است. از «رزق» باید انفاق کرد. پس، برای دینداران «هستی انفاق» یک حکم الهی است و در آن تردیدی نیست اما مساله اساسی «چگونگی انفاق» است.
این که رزق را به معنای «مضیّق» بکار گیریم یا «موسع»، منجر به دو رویکرد اساسی در عرصه خیر شده است. رویکرد اول، معنایی از رزق را دنبال میکند که معادل «مال» است. مال به همه دارایی مادی شخص اطلاق میشود. این رویکرد با این معنای از رزق، شخص را به «پرداخت» دعوت میکند و آنهم پرداخت بدون توقع دریافت. رویکرد دوم، معنایی از رزق را مبنای کار قرار میدهد که معادل «موجودیت» است. موجودیت شخص به همه بودن او (وجود) اطلاق میشود. این رویکرد با این معنای از رزق، شخص را به «خدمت» دعوت میکند و آنهم خدمتی به خود، به خلق، به خلقت و به خدا؛ با تمام وجود و امری همواره ممکن. این معنای خیّری را باید امری همگانی، همه جایی و همه زمانی دانست. همچنین در رویکرد اول، گستره خیر به «دیگری» محدود است در حالیکه در رویکرد دوم، گستره خیر علاوه بر خلق، خود، خلقت و خالق را هم دربر دارد.
ممکن است سئوال شود که چنین عمل ارزشمندی، آیا امر نهاده در نهاد آدمیان است یا امری است که اکتساب از محیط اجتماعی است و با تربیت انسانها در پیوند است؟ اگر نیکوکاری را امری «ذاتی» (نهاده) قلمداد کنیم، میتوانیم چنین بپنداریم که همه آدمیان با آن آمیختهاند و هر کس که قادر است، به آن میشتابد! این دری از درهای بهشت خداوند است که شخص میتواند آن را به دست خود بگشاید. پس، چه حاجت به آموزش؟ در این نوع نگاه، عمل خیر به نیروی درونی برپاست. نیازی به انگیزشی و البته آگاهیای از بیرون نیست. اما آیا تاریخ حیات بشر نشانههای کافی از چنین نهادهای در نهاد بشر دارد؟ واقعیات تاریخی بیش از آنکه آشکار کنند چنین طبیعتی با آدمیزادگان است، نشان میدهند که چنین موضوعی با آموزش و اکتساب آمیخته است. وقتی کسانی برای آن آموزش دیدهاند، بدان عمل روی آوردهاند و البته دیگران را از آن بهرهمند ساختهاند. این آموزه برآمده از حیات بشر، سبب میشود تا به یکی دیگر از وظایف نظام آموزشی عنایت شود: «آموزش نیکوکاری و خیّری».
اقامه خیر، همانند دهها عمل دیگر انسانی نیازمند آموزش ابناء بشر است. نظام آموزشی یک کشور به تدارک فرصتهایی اقدام میکند تا فرزندان آن جامعه در آنها به تجربه بپردازند و برای عمل به آنها آماده شوند. آیا در شرایط امروز جهان و ایران، میتوان «نیکوکاری» را جزو موضوعات مهمی قلمداد کرد که نظام آموزشی باید برای آنها فرصت تجربه فراهم کند؟ آیا در میان موضوعاتی که ارزش ورود به عرصه نظام آموزش رسمی را دارند، میتوان آن قدر موضوع مهم یافت که جایی برای نیکوکاری نباشد؟ با این باور که اصولا نیکوکاری جزو موضوعات مهم و ارزشمندی است که باید در میان موضوعات نظام آموزشی قرار گیرد، حال پرسش این است که در این موضوع، نظام آموزشی کشور چه کرده است؟
در میان اسناد مهم نظام جمهوری اسلامی، سند چشمانداز ۱۴۰۴ (مصوب ۱۳۸۲) دارای ارزش فراوان است. در این سند به موضوعاتی اشاره شده و شخص ایرانی مورد نظر در افق این چشمانداز را دارای چنین ویژگیهایی دانسته است: «فعال، مسئولیتپذیر، ایثارگر، مؤمن، رضایتمند، برخوردار از وجدان کاری، انضباط، روحیه تعاون و سازگاری اجتماعی، متعهد به انقلاب و نظام اسلامی و شکوفایی ایران و مفتخر به ایرانی بودن».
گرچه در سیاستهای کلی ایجاد تحول در نظام آموزش و پرورش (۱۳۹۲) به طور آشکار به معرفی موضوعاتی اقدام نشده که بتوان به آن ارجاع داد؛ اما در «برنامه درسی ملی جمهوری اسلامی ایران» (۱۳۹۱) در ذیل «شایستگیهای پایه» به وضوح از شایستگیهای اخلاقی یاد شده و شخص دارای اخلاق مورد نظر بدین شرح معرفی شده است: «متعهد به ارزشهای اخلاقی از جمله: صدق، صبر، احسان و رأفت، حسن خلق، حیا، شجاعت، خویشتنداری، قدرشناسی، رضا، عدالت، قناعت، نوع دوستی و تکریم والدین و معلم در شئون و مناسبات فردی و اجتماعی».
این زمینههای مطرح در اسناد کلان، نیازمند عنایت کارگزاران نظام آموزشی در سطح عملیاتی است. در سطح عملیاتی، سه گروه عمده دارای نقش منحصربهفرد هستند: مولفان کتابهای درسی، مدیران مدارس و معلمان. مولفان به تولید فرصتهای رسمی و مستقیم مربوط به نیکوکاری اقدام میکنند، مدیران زمینههای لازم برای اجرایی شدن فرصتهای رسمی را فراهم میکنند و معلمان هستند که فرصتهای تدارک شده رسمی را با آموزش و عمل خود به شاگردان انتقال میدهند و عواطف و انگیزه عمل آنان را تحریک میکنند. این گروه اخیر – یعنی معلمان – بیش از همه گروههای دیگر دارای نقش اثرگذار در دل و جان شاگردان هستند. گرچه معلمان بزرگترین گروهی را تشکیل میدهند که به توسعه و تعالی نیکوکاری در جامعه مشغولند و البته در این مسیر دارای توفیقات فراوانی بودهاند، اما لازم است مدیران و معلمان از حمایتهای سازمانی و دانشی برخوردار شوند. گرچه تدارک حمایتهای سازمانی از اختیارات وزارت آموزش و پرورش و تامین حمایتهای دانشی از قابلیتهای دانشگاهها، پژوهشگاهها و حوزههای علمیه است؛ اما نقش خیریهها و جهتگیری آنها در تعیین مصادیق عمل خیر، در این ارتباط دارای ارزش بنیادین است. آیا شاگردانی که در یک مدرسه خیرساز تحصیل میکنند نسبت به همتایان خود که در یک مدرسه غیر آن مشغول به تحصیل هستند، از حیث فهم عمل نیکوکارانه تفاوتی دارند؟ آیا زمان آن نیست که آموزش نیکوکاری هم در فهرست کارهای خیر قرار گیرد و خیران عزیز به آن نیز به دیده لطف نظر کنند؟ آموزش نیکوکاری به واقع تامین شرایط استمرار این عمل مورد نیاز حیات اجتماعی است.